+ شما در تعریفتان به چشمانداز و ارزش و مأموریت اشاره کرده بودید؛ لطفاً یک توضیح اجمالی راجع به همین موارد بفرمایید.
برای یادآوری، ما صحبت کردیم که فرآیند مدیریت یعنی ثروتآفرینی و مدیریت حرفهای در راستای چشمانداز، ارزش و مأموریت از طریق برنامهریزی، اجرا و کنترل.
در جلسات قبل تا حدودی که متناسب با زمان و شرایط ما بود، مقداری در خصوص ثروتآفرینی و مدیریت حرفهای صحبت کردیم و انشاءالله امروز به اجمال در خصوص چشمانداز، ارزش و مأموریت صحبت خواهیم کرد.
در ارتباط با چشمانداز، در کتابها و سایتها (در فضای مجازی و فیزیکی) مطالب زیادی نوشته شده که من نمیخواهم در این خصوص صحبت کنم. همه دوستان میتوانند مراجعه کنند و ببینند که مفهوم چشمانداز چیست؟ ولی من فقط چند نکته را در این ارتباط تأکید میکنم: یکی اینکه یک پروژه باید حتماً برای خودش یک چشمانداز داشته باشد و البته مدیران پروژه -که مدیران ارکان یک پروژه میشوند- نیز همینطور.
قبلاً صحبت کردیم که هرکدام از کارفرما، مشاور و پیمانکار یک مدیر پروژه دارند. اینها هم باید در راستای آن چشمانداز پروژه باید برای خودشان یک چشمانداز داشته باشند؛ یعنی باید تعریف بکنند، چون دارد به لایههای عمیقتر میرود. البته احتمالا بدیهی است که چشماندازهایشان با هم متفاوت هم باشد، اما باید در راستای چشمانداز پروژه باشد.
من توصیه میکنم غیر از چشمانداز یک آرمان هم داشته باشیم. آرمان یک مقداری دور دستتر از چشمانداز است. در یک گزارش/کتابی من میخواندم که شرکتهای موفق را که بررسی کردند، دیدند آرمانهای بلندی دارند. آرمان هر چقدر بلندتر باشد و دیرتر به آن برسند، یک مقداری آن شوق و شور را بیشتر میکند.
نکته بعدی ارزش است. ما باید در اینجا متوجه بشویم که مفهوم ارزش چیست؟ بعضیها به عنوان Reward (پاداش) میگیرند، در حالی که اینجا منظور پاداش نیست. بعضیها به عنوان حقوق و دستمزد و … میگیرند. همه اینها میتواند داخل آن باشد، ولی ارزش یک مقداری جامعتر است. مثلا اینکه میگویند Value ، هم میتواند مادی باشد و هم غیرمادی. میتواند ترکیبی باشد (همه را با هم داشته باشد). این خیلی مسئله مهمی است. مردم هم وقتی از ارزش صحبت میکنند، منظورشان خیلی متفاوت است: این ارزش میتواند ارزش خانوادگی باشد، معنوی باشد، مادی یا ملی. ولی هر چه که هست ما باید از ارزشهای خودمان به یک انرژی و شوقی برسیم.
البته من یک تعریفی در ارتباط با شوق دیدم که از نظر عقلی (به نظر من) خیلی نکته مهمی دارد و آن این است که اگر ما نسبت به یک موضوعی از یک جنبهای ادراک داشته ولی هنوز از جنبههای دیگر ادراک نداشته باشیم، آن باعث شوق ما میشود در درک آن مطلب. اما اگر اصلا هیچ چیزی ندانیم و هیچ درکی از یک موضوعی نداشته باشیم، این هیچ شوقی در ما ایجاد نمیکند. یعنی اینکه نسبت به یک موضوعی، کسی که کامل شده باشد، دیگر شوقی ندارد. پس شوق آنجایی وجود دارد که ما از جنبهای درک پیدا کرده ولی از جنبههای دیگه هنوز درک پیدا نکردیم.
من الان متوجه میشوم که مثلا در دوران فعالیتهای اجرایی، چرا یک عدهای در جلسات خیلی با شور و شوق حضور دارند و یک عدهای هم برعکس فقط آدم را نگاه میکنند یا حتی چُرت میزنند! من یقین دارم که آنها از جنبهی ادراک نبوده و از این جنبه بوده که هیچ درکی نسبت به این موضوع نداشتند!
ما هم در واقع هیچوقت نمیتوانیم بگوییم نسبت به یک مساله ادراک کامل پیدا کردیم، چون خیلی بعید است. ولی احتمالا اگر شوقی نداریم، به نظر میرسد که درکی هم نداریم.
یکسری مثالهایی را هم من میتوانم از این ارزشهای مورد نظر بزنم؛ مثلا امنیت مالی، ثبات مالی، حقوق، مزایا، آینده شغلی، چالش فکری. تحریک ذهنی یا مثلا کار کردن با افراد/ فرد خاصی، سبک زندگی. اینها همه میتوانند جزء ارزشها باشند که هر کسی باید بگردد و ارزشهای مورد نظر خودش را در آن مساله/موضوع پیدا کند.
آیتم بعدی در این خصوص مأموریت است. مأموریت یعنی آن کاری را که میخواهید انجام بدهید: مثل اجرای یک پروژه عمرانی یا اجرای یک پروژه راه یا اجرای یک پروژه معدنی- صنعتی. برای مثال میگوییم مأموریت ما این است که میخواهیم یک پروژه یک میلیون تنی فولاد را از طریق کوره قوس اجرا کنیم. این میشود مأموریت کلی ما.
اما آیا همین کافی است؟ نه! این خودش به قسمتها و نواحی مختلف، تقسیم میشود. اگر مثلا فرض کنید که من در این پروژه فولاد سازی، مسئول کارخانه اکسیژن هستم، برای من مأموریت میشود آن کارخانه اکسیژن. ولی من باید بدانم که این کارخانه اکسیژن، یک قطعهای از یک پازلی است که در واقع همان پروژه فولاد میشود.
پس این مأموریت هم برای هرکس به اجزا و لایههای مختلف تقسیم میشود. برای همین هم من اشاره کردم که ما باید این را به اجزاء مختلف تقسیم کنیم.
تحلیل هوش مصنوعی
در جلسه هفتم دوره تجربهمحور مدیریت پروژه، دکتر پورمند به پرسشی اساسی از سوی حضار پاسخ دادند: چشمانداز، ارزش و مأموریت چیست و چگونه در مدیریت پروژه معنا پیدا میکنند؟ در ادامه، نکات کلیدی مطرحشده در این سخنرانی را مرور میکنیم.
چشمانداز: مقصد نهایی پروژه
چشمانداز، تصویر واضحی از آینده مطلوب پروژه است. هر پروژه نیازمند یک چشمانداز مشخص است، و مدیران پروژه در نقشهای مختلف (کارفرما، مشاور و پیمانکار) باید چشمانداز مرتبط با وظایف خود را تعریف کنند. دکتر پورمند با اشاره به اهمیت آرمان بهعنوان هدفی بلندمدتتر از چشمانداز، بیان کردند: «آرمانهای بلند میتوانند شوق و انگیزه را در مسیر حرکت تقویت کنند، چراکه دستیابی به آنها به تلاش و زمان بیشتری نیاز دارد».
ارزش: نیروی محرک پروژه
مفهوم ارزش در مدیریت پروژه بهمعنای مجموعهای از عناصر مادی و معنوی است که انگیزه و شوق برای ادامه مسیر ایجاد میکنند. این ارزشها ممکن است شخصی یا سازمانی باشند، از جمله:
- امنیت و ثبات مالی
- چالشهای فکری و تحریک ذهنی
- سبک زندگی و تعامل با افراد خاص
دکتر پورمند با اشاره به ارتباط ارزش و شوق خاطرنشان کردند: «شوق زمانی ایجاد میشود که بخشی از یک موضوع را درک کنیم و برای درک جنبههای دیگر آن کنجکاو باشیم. این ارتباط عاطفی و شناختی، نیروی پیشبرنده ارزشهاست».
مأموریت: نقشه راه اهداف
مأموریت، وظایف عملیاتی و نقشهای مشخصی است که در راستای دستیابی به چشمانداز انجام میشود. بهعنوان مثال: « اگر مأموریت پروژه ساخت یک کارخانه فولاد باشد، هر بخش از پروژه، از جمله کارخانه اکسیژن، مأموریت خاص خود را دارد. با این حال، تمامی این مأموریتها باید در راستای تحقق چشمانداز کلی پروژه هماهنگ شوند».
جمعبندی
چشمانداز، ارزش و مأموریت سه رکن اساسی در مدیریت پروژه هستند که هر یک نقش متفاوتی در پیشبرد اهداف دارند:
- چشمانداز جهتگیری اصلی پروژه را مشخص میکند.
- ارزشها، انگیزه و انرژی لازم برای حرکت به سمت اهداف را فراهم میکنند.
- مأموریتها، نقشه راهی عملی برای دستیابی به اهداف تعریفشده هستند.
با ترکیب این سه عنصر و تقسیم آنها به لایههای مختلف، مدیران میتوانند پروژه را به شکلی منسجم و هدفمند پیش ببرند.
پرسشهای قابل طرح
چشمانداز
- چگونه میتوان چشماندازی مؤثر و الهامبخش برای یک پروژه تعریف کرد؟
- چه عواملی ممکن است باعث شوند چشمانداز یک پروژه در طول زمان تغییر کند؟
- آیا چشماندازهای بلندمدت همیشه مفید هستند، یا گاهی باید به چشماندازهای کوتاهمدت تمرکز کرد؟
ارزش
- چگونه میتوان ارزشهای شخصی اعضای تیم را با ارزشهای سازمانی یا پروژه هماهنگ کرد؟
- ارزشهای مادی و معنوی در مدیریت پروژه چه تأثیری بر تصمیمگیریها دارند؟
- در پروژههایی با تنوع فرهنگی یا اجتماعی بالا، چگونه میتوان به ارزشهای مشترک دست یافت؟
مأموریت
- چه رابطهای میان مأموریتهای جزئی و چشمانداز کلی پروژه وجود دارد؟
- چگونه میتوان مأموریتها را بهگونهای تعریف کرد که انگیزه اعضای تیم حفظ شود؟
- اگر مأموریتهای یک پروژه در میانه راه به چالش کشیده شوند، چه راهکارهایی برای بازنگری یا اصلاح آنها وجود دارد؟
ارتباط میان چشمانداز، ارزش و مأموریت
- چه ابزارها یا روشهایی برای اطمینان از همراستایی چشمانداز، ارزش و مأموریت در یک پروژه وجود دارد؟
- در چه شرایطی ممکن است عدم تطابق میان این سه عنصر منجر به شکست پروژه شود؟
- چگونه میتوان با استفاده از این سه عنصر، اعضای تیم را درگیرتر و متعهدتر به اهداف پروژه کرد؟
کاربرد عملی در مدیریت پروژه
- در پروژههایی که نیاز به تغییر مسیر دارند، چشمانداز، ارزش و مأموریت چه نقشی در مدیریت تغییر بازی میکنند؟
- چگونه میتوان این مفاهیم را در یک پروژه کوچک یا استارتاپ نیز بهکار برد؟
- آیا میتوان از تجربه پروژههای موفق برای الهامگیری و طراحی چشمانداز، ارزش و مأموریت استفاده کرد؟
برای افزودن متن دلخواه خود اینجا کلیک کنید
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد 🙂