امروز جلسه چهارم دوره تجربه محور مدیریت پروژه هست، ما در جلسه قبل تعریفی داشتیم و در ابتدای تعریف در ارتباط با ثروت آفرینی و مدیریت حرفه ای صحبت کردیم .در جلسه قبل در خصوص مفاهیم خیلی خلاصه” ثروت آفرینی” صحبت کردیم در این جلسه انشالله مختصری در خصوص “مدیریت حرفه ای” توضیح می دهیم.
خب من قبل از این که بخوام بگم که مدیریت ،حرفه ای هست و مدیریت حرفه ای چه مولفه هایی دارد، یک جدولی را که الان نمیخوام خیلی جزئی واردش بشم ، ذکر کنم که بین حرفه، شغل، تخصص و کار، تفاوت وجود دارد ،در حالی که ما وقتی که با هم دیگر صحبت میکنیم ، مخصوصا در عموم سازمان ها، میگن آقا شغلت چیه؟ یا تخصصت چیه؟ کارت چیه؟ هیچ وقت نمی گویند حرفه ات چی هست ؟ کم می بینیم بپرسند حرفه ات چی هست؟
اگر بخواهیم حرفه را تعریف کنیم : حرفه ، مجموعه های از مشاغل ،تخصص ها و کارهاست یعنی همه آنها رو در دل خودش دارد.
اما شغل مجموعه ای از وظایفه، مجموعی از مسئولیت ها هست .
تخصص مجموعه ای از مهارت ها هست و کار هم مجموعه از اقدامات و فعالیت ها هست .
خب پس با این نگاه من فکر میکنم که مدیریت یه حرفه است یعنی مدیریت اساسا مخصوصاً بر یک سازمان بر یک مجموعه یک حق و امتیاز نیست، اما ما احتمالا مدیریت را یه حق و یک امتیاز میدونیم و این طور تصور میشه که مخصوصا در سازمان ها کسانی مدیر هستند که عنوان مدیریت دارند ، بقیه که مدیر نیستند. این تصور اشتباهیه!
خب حالا در یک کسب و کار خصوصی در یک سازمان ، مخصوصا در سازمان های خصوصی دولتی ،وقتی که میگن مدیر، مدیر تصورش این هست که اون دیگر نباید کارشناس باشه. در حالی که من فکر میکنم که ما وقتی در خصوص مدیریت حرفه ای صحبت میکنیم ،کسی که مدیر حرفه ای هست، هم کارشناس خوبیه ،هم مدیر خوبیه، هم رهبر خوبیه! منتها باز تاکید میکنم وسعت و دامنه هر کدوم از این ها با هم دیگه متفاوته و از طرفی مدیریت حرفه ای صاحب کاره!
مثلا در همین بازارهای تهران اونایی که تریکو بافیه وقتی به هم میرسن میخوان بگن تو کجا کار میکنی ، میگن صاحب کارت کیه؟ این واژه “صاحب کار”خیلی مسئله مهمیه !یعنی کار، صاحب داره! حالا ما اگر بخواییم کمی این را به مفاهیم خودمون نزدیک بکنیم باید بگیم، آقا صاحب این حرفه کیه؟ اون صاحب کار مهمه! خب صاحب کار یعنی چی؟ مثلا در همون تریکو بافی ، صاحب کار کسی هست که به همه پروسه و فرآیند، هم علم دارد و هم عمل کرده است .
زمانی ما میتوانیم از سایر نیروها استفاده کنیم جهت رسیدن به یک هدف ،که خود اون مدیر حتما باید علم داشته باشه نسبت به اون موضوع! نمیشه که آدم هیچ علمی نداشته باشه ، مثلا اگر ما میخواهیم یک پروژه نفتی را اجرا کنیم ،اگر میخواهیم یه پروژه معدنی را اجرا کنیم، یا یک پروژه ساختمانی را اجرا کنیم ،اگر مبتنی بر مدیریت حرفه ای باشد اون مدیر پروژه و تمام ارکان پروژه، تمام به جز، ، همشون باید به اون فرایند مسلط باشند. باید علم اون کار را داشته باشند .
نمیشه آدم علم یک کاری را نداشته باشد ، بعد بگه من میخواهم مدیریت کنم، بعد میگیم خب حالا چجوری میخواهی مدیریت کنی؟ یعنی چی میخواهی مدیریت کنی؟ میگه ، من به بقیه میگم چی کار بکنند ! خب چطور میخواهی بگویی بقیه چکار کنند وقتی خودت نمیدانی !
از طرفی مدیر حرفه ای کسی هست که بر اکوسیستم مسلط باشه.
+ این تعریف اکوسیستم که میفرمایید چی هست؟ شامل چه مواردی می شود؟
– من شاید یه مثال عینی بزنم شاید بهتر بتونم منظورم رو از اکوسیستم بگویم. یه مثال خیلی ساده کاربردی و واقعی بزنم، شاید بهتر بتوانم منظورم را بگویم: حدود چهل و چهار پنج سال قبل یکی از بستگان ما از شهرستان آمده بود تهران یه عمل جراحی داشت و یک ماه بیمارستان بود. او حرفه اش رانندگی بود، من نمیگم شغلش رانندگی بود چون رانندگی رو واقعا حرفه ای بلد بود . این راننده های قدیمی اینجوری بودند که ماشین رو می فهمیدن یعنی فرآیند خودرو رو میفهمید، موتور می دونست چیه ،گیربکس می دونست چیه، نحوه کارکردشونو میدونست چیه، جعبه فرمون چیه ،جبه دنده چیه، یعنی موقعی که مینشستن پشت ماشین در مسیر حرکتشون اگر یه مسئله ی، برای ماشین پیش می آمد، تشخیص میداد که این مشکل چیه؟ یعنی در حین حرکت متوجه میشد ،این هم اونجوری بود و فوق العاده هم تعلق حرفه ای داشت نسبت به اون رانندگی.
خیلی برایش مهم بود و یکی از حرفه ای گری هاش هم این بود که یه پیکان به قول خودشون سفید یخچلی داشتن ،خیلی کامل بهش میرسید ،مرتب نظافت میکرد ،تمیز میکرد.
چون میگفتش که این محل کسب و کار منه و از طرفی برایش حرفه بود. خب این بعد از این که عمل کرد .بناشد که بعد از یه ماه من اون رو ببرم به مازندران و به شهرستان ساری. اون زمان هم مثلا که من دارم میگم ،سال ۵۸ و ۵۹ ، فقط از جاده هراز میشد رفت .جاده هراز یه جاده باریک و مخصوصا در سربالایی های های تونل امام زاده هاشم پر از دست انداز. خب این هم عمل کرده بود، یه خورده هم وزنش زیاد بود . بخیه اش هم خوب جوش نخورده بود.
من اونوقت شاید ۲۲ سالم بود و نکته جالب اینکه اولا خود او انتخاب کرد که کی اون رو ببره . گفتش که این منو ببره ،چون رانندگیش رو من دیدم، پس انتخاب کرد. ببینید مهم بود که انتخاب کرد !
این بند خدا نشست جلو و منم شروع کردم به رانندگی، بلاخره در طول مسیر واقعا این دست انداز ها رو هم رد کردن خیلی سخت بود یعنی باز هم اتفاق می افتاد که یا ماشین می افتاد توی دست انداز یا من میخواستم رد کنم ،این یک تکون میخورد.
او به من گفت که بزن بغل! بزن بغل! بعد گفتش که ببین! “وقتی که میخواهی رانندگی کنی، در تحت هر شرایطی، تو باید یه جوری رانندگی کنی که من به عنوان مسافر تو ،حتی متوجه نشم تو داری دنده عوض میکنی! یعنی دنده ها میره بالا میاد پایین، من اصلا نباید متوجه بشم !”
تو اگر بناباشه که رانندگی کنی و رانندگی هم حرفه ای هست ،یعنی در واقع داریم مدیریت میکنیم . و اگر بناباشد من هیت تکون بخورم و هی تو ترمز بزنی ،این چه وضع رانندگی کردنه! من گفتم دست انداز هست. گفت : خب باشه
دست انداز هم جزئی از اکوسیستم هست.
اون که نمیگفت اکوسیستم، من به تدریج متوجه شدم که اکوسیستم یعنی چی! الان به این نتیجه رسیدم که اکوسیستم چی هست .
من که نمیتونم بگم آقا این چه وضع جاده است! خب حالا این مسیر و این استراتژی رو انتخاب کردی بری از اینجا ، باید قبلش مطالعه کرده باشی !خودرو هم معلوم هست چیه!یعنی اینها همه یک نکاتی داره و اکوسیستم یعنی این.
حالا اگر بخواهیم بیاییم وسیعتر کنیم ،شامل فرهنگ میشه، آداب میشه، مسایل زیربنایی میشه، شامل اقتصاد میشه، هر چیزی که ما در اون محیط داریم فعالیت میکنیم. یا خود اقلیم هم بخشی از این هست.
حالا شما فرض کنید که در زمستون داری حرکت میکنی میرسی به تونل امام زاده هاشم، یخ بندان داره در زمستون ! یخ بندون رو خب چی کار کنیم؟ و نمیشه بگیریم چرا برف میاد؟ چرا مثلا کوه ریزش کرده؟ خیلی از این اتفاقات میتونه بیافته، منظور من این هستش که در تحت هر شرایط محیط بیرونی و محیط داخلی باید مدیر حرفه ای بر اکوسیستم مسلط باشه ! قبلش میتونه مطالعه کنه، بررسی کنه، تمام جوانب کار رو بسنجه، ولی احتمال داره در مسیر که آدم حرکت میکنه ،یک اتفاقاتی بیافته ،بعد نمیشه که اون مدیره هی قور بزنه چرا اینجوری شد؟ چرا اونجوری شد؟
خوب تورو گذاشتن که بتونی این وسیله رو یا این مجموعه رو برسونی به سرمنزل مقصود، با همین اکوسیستم .یعنی مدیریت وقتی میگیم حرفه هست من دارم بعضی از مولفه هاش رو میگم . احتمال داره یه عده بیان مولفه های دیگر بر آن اضافه بکنن یا کم کنند .
من اینجوری متوجه میشم که مدیریت حرفه ی هم مدیریت استراتژیک هست و هم مدیریت عملیات. حتی این شامل زنان خانه دار، کسی که داره درس میخونه ،بچه ها ،یعنی شامل همه میشه .یعنی هم مفاهیم استراتژیک رو متوجه میشه هم مفاهیم عملیاتی رو متوجه میشه. هم در سطح هست هم در عمق.
اصلا این که ما تصور میکنیم یه عده مدیر استراتژی هستند و یه عده مدیر عملیات هستند ،این تصور، تصور نادرسته! عملیات از دل استراتژی بیرون میاد، استراتژی هم از دل عملیات. یعنی در حین عمل این طوری هست که شما وقتی که دارید حرکت میکنید یه نکاتی به وجود میاد که شما متوجه میشید باید استراتژی رو تغییر بدید. در وهله اول شما باید نگاه استراتژیک داشته باشید ، حالا اگر فکر کردید که نه من فقط اینجا یه مدیر استراتژی هستم و فقط نگاه استراتژیک دارم، خب تو نمیدونی چه استراتژی بزاری، چرا؟ چون در صحنه عمل نیستی.
خب حالا ما داریم راجع به مدیریت پروژه صحبت میکنیم دیگه ،من البته خیلی علاقه دارم که این مفاهم مربوط به مدیریت را، از این حالت لوکس و گلخانه ی و پشت ویترین بیارم بیرون و بتوانم در سطح آهاد جامعه ،خصوصا این جوونها و اونهایی که میخواهند بیایند بالا در سطح کسب و کار قرار بگیرند .
نکته بعدی این است که وقتی ما میخواهیم در محیط کسب و کار در خصوص افراد مختلف صحبت کنیم ،بعضی ها بروکراتیک هستند ، بعضی ها تکنوکرات هستند و بعضی ها “بیزینس من” هستند. من انشالله در جلسه بعدی میتونم باز در بخش همین مدیریت حرفه ای در خصوص مسائل بروکراتیک و تکنیکالی و بیزینسی انشالله صحبت بکنم و یه مقدار این بحث رو ادامه بدهیم انشالله
تحلیل هوش مصنوعی
- تفاوت بین حرفه، شغل، تخصص و کار: این تفاوتها به خوبی تشریح شده و نشان میدهد که حرفه یک مفهوم گستردهتر از بقیه است و شامل مجموعه کاملی از مهارتها، دانش و تجربیات است .
- مدیریت به عنوان یک حرفه: تاکید بر این نکته شده است که مدیریت صرفاً یک عنوان نیست، بلکه یک حرفه است که نیازمند دانش تخصصی، مهارتهای مدیریتی و رهبری است .
- اهمیت صاحبکار بودن: یک مدیر حرفهای باید به تمام جوانب کار مسلط باشد و در واقع صاحبکار خود باشد .
- مدیریت حرفهای و اکوسیستم: ارتباط بین مدیریت و محیط اطراف (اکوسیستم) به خوبی تشریح شده است.
یک مدیر حرفهای باید بتواند در شرایط مختلف و با توجه به عوامل محیطی تصمیمگیری کند .
ابعاد جدیدی که میتوان به این تحلیل اضافه کرد:
- رشد و توسعه حرفهای: یک مدیر حرفهای به دنبال رشد و توسعه مستمر خود است. او به دنبال یادگیری مهارتهای جدید، دانش روز را دنبال میکند و به دنبال بهبود عملکرد خود است.
- مسئولیتپذیری: مدیر حرفهای مسئولیتپذیر است و پاسخگوی نتایج کار خود و تیم خود است. او به تعهدات خود پایبند است و برای رسیدن به اهداف سازمان تلاش میکند.
- خلاقیت و نوآوری: یک مدیر حرفهای خلاق و نوآور است و به دنبال راههای جدید برای بهبود عملکرد سازمان است. او از تغییر استقبال میکند و به دنبال فرصتهای جدید است.
- ارتباطات موثر: ارتباطات موثر یکی از مهمترین مهارتهای یک مدیر حرفهای است. او باید بتواند با افراد مختلف در سطوح مختلف سازمان ارتباط برقرار کند و تیم خود را هدایت کند.
- اخلاق حرفهای: یک مدیر حرفهای به اصول اخلاقی پایبند است و در تمام تصمیمات و اقدامات خود به این اصول توجه میکند.
مقایسه با مفاهیم مدیریت کلاسیک و نوین:
- مدیریت کلاسیک: در مدیریت کلاسیک، تاکید بر ساختار، نظم و کنترل بود. مدیران بیشتر به عنوان ناظران و کنترل کنندهها عمل میکردند .
- مدیریت نوین: در مدیریت نوین، تاکید بر کار گروهی، خلاقیت، نوآوری و یادگیری مداوم است. مدیران به عنوان رهبران و مربیان عمل میکنند .
مدیریت حرفهای در عصر دیجیتال:
در عصر دیجیتال، مهارتهای مدیریت حرفهای اهمیت بیشتری پیدا کرده است. مدیران باید بتوانند با فناوریهای جدید کار کنند، با تغییرات سریع سازگار شوند و توانایی رهبری تیمهای مجازی را داشته باشند.
نتیجهگیری:
- مدیریت حرفهای یک مفهوم چندبعدی است که فراتر از مهارتهای فنی است. یک مدیر حرفهای باید دارای دانش، مهارت، تجربه، اخلاق و رهبری باشد تا بتواند سازمان را به سمت موفقیت هدایت کند. در دنیای پیچیده و پویای امروز، نقش مدیران حرفهای بیش از پیش اهمیت یافته است.
- نقش هوش هیجانی در مدیریت حرفهای: هوش هیجانی به مدیران کمک میکند تا با احساسات خود و دیگران بهتر ارتباط برقرار کنند و روابط قویتری با همکاران خود برقرار کنند.
- اهمیت یادگیری مستمر: در دنیای امروز، دانش و مهارتها به سرعت در حال تغییر هستند. یک مدیر حرفهای باید به دنبال یادگیری مستمر باشد تا بتواند با تغییرات همراه شود.
- نقش فرهنگ سازمانی در توسعه مدیران حرفهای: فرهنگ سازمانی میتواند نقش مهمی در توسعه مدیران حرفهای داشته باشد. یک فرهنگ سازمانی مثبت و حمایتی میتواند به مدیران کمک کند تا پتانسیل خود را به بهترین شکل شکوفا کنند.
تحلیل عمیقتر مفهوم اکوسیستم در مدیریت حرفهای
مثال رانندگی که در متن ارائه شده، به خوبی مفهوم اکوسیستم را در مدیریت حرفهای نشان میدهد. در این مثال، اکوسیستم شامل عوامل زیر است:
- خودرو: وضعیت فنی خودرو، نوع خودرو، راحتی مسافر
- جاده: وضعیت جاده، ترافیک، دستاندازها، پیچها
- مسافر: شرایط جسمانی مسافر، انتظارات مسافر، راحتی مسافر
- شرایط محیطی: آب و هوا، نور، دید
یک راننده حرفهای باید به تمام این عوامل توجه کند و بتواند با توجه به شرایط موجود، بهترین تصمیم را بگیرد. او باید بتواند با تغییرات غیرمنتظره مانند بارش باران یا ترافیک سنگین کنار بیاید و همچنان مسافر را به مقصد برساند.
اجزای اصلی اکوسیستم در مثال رانندگی از جنبه دیگر:
- خودرو: نماد سیستم یا سازمانی است که مدیر مسئول آن است .
- جاده: نماد محیط خارجی و شرایطی است که سازمان در آن فعالیت میکند .
- مسافر: نماد ذینفعان یا مشتریانی است که از خدمات سازمان استفاده میکنند .
- دستاندازها، تونل، یخبندان : نماد چالشها، موانع و فرصتهایی است که در محیط کسب وکار وجود دارد .
اکوسیستم در مدیریت حرفهای به چه معناست؟
در مدیریت حرفهای، اکوسیستم شامل تمام عواملی است که بر عملکرد یک سازمان یا پروژه تأثیر میگذارند. این عوامل میتوانند داخلی یا خارجی باشند:
- عوامل داخلی: ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، منابع انسانی، فناوری، فرآیندها
- عوامل خارجی: رقبا، مشتریان، دولت، اقتصاد، جامعه، فناوری
اهمیت تسلط بر اکوسیستم برای مدیران حرفهای:
- پیشبینی تغییرات: با شناخت اکوسیستم، مدیران میتوانند تغییرات آینده را پیشبینی کنند و برای آنها آماده شوند .
- تصمیمگیری بهتر: شناخت اکوسیستم به مدیران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند .
- افزایش انعطافپذیری: مدیرانی که بر اکوسیستم مسلط هستند، میتوانند با تغییرات سریع و غیرمنتظره بهتر کنار بیایند .
- بهبود عملکرد: شناخت اکوسیستم به مدیران کمک میکند تا عملکرد سازمان را بهبود بخشند و به اهداف سازمان نزدیکتر شوند.
چگونه میتوان بر اکوسیستم مسلط شد؟
- تحلیل محیط: با انجام تحلیل محیط، میتوان به درک عمیقی از عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر سازمان دست یافت .
- شبکهسازی: ایجاد ارتباط با افراد و سازمانهای مختلف به مدیران کمک میکند تا از آخرین تغییرات در اکوسیستم آگاه شوند .
- یادگیری مستمر: مدیران باید به دنبال یادگیری مستمر باشند و دانش خود را در مورد اکوسیستم بهروز نگه دارند .
- انعطافپذیری : مدیران باید آمادگی پذیرش تغییرات را داشته باشند و بتوانند به سرعت خود را با شرایط جدید وفق دهند .
جمعبندی:
تسلط بر اکوسیستم یکی از مهمترین مهارتهای یک مدیر حرفهای است. با شناخت اکوسیستم، مدیران میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند، عملکرد سازمان را بهبود بخشند و به موفقیت بلندمدت دست یابند. مثال رانندگی به خوبی نشان میدهد که چگونه یک فرد با تسلط بر اکوسیستم میتواند در شرایط مختلف موفق باشد.
پرسشهای قابل طرح
چگونه میتوان فرهنگ سازمانی را به گونهای ایجاد کرد که از رشد مدیران حرفهای حمایت کند؟
چه موانعی ممکن است بر سر راه توسعه مدیریت حرفهای در سازمانها وجود داشته باشد؟
چگونه میتوان مهارتهای مدیریت حرفهای را در افراد پرورش داد؟
چه ابزارها و تکنیکهایی برای ارزیابی و بهبود عملکرد مدیران حرفهای وجود دارد؟
چه ابزارهایی برای تحلیل اکوسیستم وجود دارد؟
چگونه میتوان فرهنگ سازمانی را به گونهای ایجاد کرد که از انعطافپذیری در برابر تغییرات اکوسیستم حمایت کند؟
چه موانعی ممکن است بر سر راه تسلط بر اکوسیستم وجود داشته باشد؟
چگونه میتوان مهارتهای لازم برای تسلط بر اکوسیستم را در مدیران پرورش داد؟
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد 🙂