امروز جلسه چهارم دوره تجربهمحور مدیریت پروژه است. در جلسه گذشته، به تعریف اولیه مدیریت پرداختیم و درباره ثروتآفرینی و مدیریت حرفهای صحبت کردیم. بهطور خلاصه، در مورد ثروتآفرینی بحث شد و در این جلسه، قصد داریم به مفهوم «مدیریت حرفهای» بپردازیم.
پیش از تعریف مدیریت حرفهای و مولفههای آن، لازم است تفاوت بین مفاهیم «حرفه»، «شغل»، «تخصص» و «کار» را روشن کنیم. در گفتوگوهای روزمره، معمولاً میپرسیم: «شغلت چیست؟» یا «تخصصت چیست؟» اما کمتر کسی میپرسد: «حرفهات چیست؟»
تعریف مفاهیم:
- کار: مجموعهای از اقدامات و فعالیتها.
- شغل: مجموعهای از وظایف و مسئولیتها.
- تخصص: مجموعهای از مهارتها.
- حرفه: مجموعهای از مشاغل، تخصصها و کارهاست که همه آنها را در بر میگیرد.
با این نگاه، مدیریت یک حرفه است، نه صرفاً یک حق یا امتیاز. در بسیاری از سازمانها، تصور میشود که فقط افرادی با عنوان «مدیر» مدیر هستند، در حالی که این تصور اشتباه است. مدیریت حرفهای به این معناست که فرد هم کارشناس خوب، هم مدیر خوب و هم رهبر خوب باشد. این نقشها دامنه و وسعت متفاوتی دارند، اما مکمل یکدیگرند.
در سازمانها، بهویژه در بخش خصوصی یا دولتی، گاهی تصور میشود که مدیر نباید کارشناس باشد. اما یک مدیر حرفهای، علاوه بر تسلط بر مدیریت، باید به فرایندها و دانش تخصصی حوزه خود نیز مسلط باشد. بهعنوان مثال، در بازارهای سنتی تهران، مثل تریکوبافی، به کسی «صاحبکار» میگویند که هم دانش و هم تجربه عملی در تمام مراحل کار داشته باشد. در پروژههای بزرگ، مانند پروژههای نفتی، معدنی یا ساختمانی، مدیر حرفهای باید به فرایندها و جزئیات کار اشراف کامل داشته باشد. مدیری که دانش کافی ندارد، نمیتواند به دیگران بگوید چهکار کنند.
مدیریت حرفهای همچنین نیازمند تسلط بر اکوسیستم است. اکوسیستم شامل تمام عوامل محیطی، از فرهنگ و اقتصاد گرفته تا اقلیم و زیرساختهاست که بر فعالیت ما اثر میگذارند.
مثال اکوسیستم:
حدود ۴۵ سال پیش، یکی از بستگان ما که راننده حرفهای بود، پس از عمل جراحی باید از تهران به ساری منتقل میشد. او رانندگی را نهفقط بهعنوان شغل، بلکه بهعنوان حرفهای میدید که به آن عشق میورزید. او به تمام اجزای خودرو، از موتور تا گیربکس، اشراف داشت و حتی در حین رانندگی، مشکلات احتمالی را تشخیص میداد. خودروی پیکانش همیشه تمیز و آماده بود، چون آن را «محل کسبوکار» خود میدانست.
وقتی قرار شد او را به ساری ببرم، جاده هراز پر از دستانداز بود و او بهدلیل جراحی حساسیت زیادی به تکانهها داشت. در مسیر، به من گفت: «وقتی رانندگی میکنی، باید طوری عمل کنی که من بهعنوان مسافر، حتی متوجه تعویض دندههای تو نشم!» او معتقد بود راننده حرفهای باید در هر شرایطی، حتی با وجود دستاندازها، تجربهای روان و امن فراهم کند. این همان مفهوم اکوسیستم است: جاده، خودرو، شرایط آبوهوایی، و حتی وضعیت مسافر، همگی بخشی از اکوسیستماند. مدیر حرفهای باید این عوامل را مطالعه کرده و برای آنها آماده باشد.
مدیریت حرفهای، ترکیبی از مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیاتی است. این دو از هم جدا نیستند؛ استراتژی از دل عملیات بیرون میآید و عملیات از استراتژی تغذیه میشود. مدیر حرفهای، چه در کسبوکار، چه در خانه، و چه در تحصیل، باید هم نگاه کلان (استراتژیک) داشته باشد و هم به جزئیات (عملیاتی) مسلط باشد.
هدف من این است که مفاهیم مدیریت را از حالت لوکس و ویترینی خارج کرده و آن را به سطح عموم جامعه، بهویژه جوانان و کسانی که میخواهند در کسبوکار پیشرفت کنند، بیاورم. در جلسه بعدی، به تفاوتهای بین رویکردهای بروکراتیک، تکنوکراتیک و بیزینسی در مدیریت حرفهای خواهیم پرداخت.
تحلیل هوش مصنوعی
- تفاوت بین حرفه، شغل، تخصص و کار: این تفاوتها به خوبی تشریح شده و نشان میدهد که حرفه یک مفهوم گستردهتر از بقیه است و شامل مجموعه کاملی از مهارتها، دانش و تجربیات است .
- مدیریت به عنوان یک حرفه: تاکید بر این نکته شده است که مدیریت صرفاً یک عنوان نیست، بلکه یک حرفه است که نیازمند دانش تخصصی، مهارتهای مدیریتی و رهبری است .
- اهمیت صاحبکار بودن: یک مدیر حرفهای باید به تمام جوانب کار مسلط باشد و در واقع صاحبکار خود باشد .
- مدیریت حرفهای و اکوسیستم: ارتباط بین مدیریت و محیط اطراف (اکوسیستم) به خوبی تشریح شده است.
یک مدیر حرفهای باید بتواند در شرایط مختلف و با توجه به عوامل محیطی تصمیمگیری کند .
ابعاد جدیدی که میتوان به این تحلیل اضافه کرد:
- رشد و توسعه حرفهای: یک مدیر حرفهای به دنبال رشد و توسعه مستمر خود است. او به دنبال یادگیری مهارتهای جدید، دانش روز را دنبال میکند و به دنبال بهبود عملکرد خود است.
- مسئولیتپذیری: مدیر حرفهای مسئولیتپذیر است و پاسخگوی نتایج کار خود و تیم خود است. او به تعهدات خود پایبند است و برای رسیدن به اهداف سازمان تلاش میکند.
- خلاقیت و نوآوری: یک مدیر حرفهای خلاق و نوآور است و به دنبال راههای جدید برای بهبود عملکرد سازمان است. او از تغییر استقبال میکند و به دنبال فرصتهای جدید است.
- ارتباطات موثر: ارتباطات موثر یکی از مهمترین مهارتهای یک مدیر حرفهای است. او باید بتواند با افراد مختلف در سطوح مختلف سازمان ارتباط برقرار کند و تیم خود را هدایت کند.
- اخلاق حرفهای: یک مدیر حرفهای به اصول اخلاقی پایبند است و در تمام تصمیمات و اقدامات خود به این اصول توجه میکند.
مقایسه با مفاهیم مدیریت کلاسیک و نوین:
- مدیریت کلاسیک: در مدیریت کلاسیک، تاکید بر ساختار، نظم و کنترل بود. مدیران بیشتر به عنوان ناظران و کنترل کنندهها عمل میکردند .
- مدیریت نوین: در مدیریت نوین، تاکید بر کار گروهی، خلاقیت، نوآوری و یادگیری مداوم است. مدیران به عنوان رهبران و مربیان عمل میکنند .
مدیریت حرفهای در عصر دیجیتال:
در عصر دیجیتال، مهارتهای مدیریت حرفهای اهمیت بیشتری پیدا کرده است. مدیران باید بتوانند با فناوریهای جدید کار کنند، با تغییرات سریع سازگار شوند و توانایی رهبری تیمهای مجازی را داشته باشند.
نتیجهگیری:
- مدیریت حرفهای یک مفهوم چندبعدی است که فراتر از مهارتهای فنی است. یک مدیر حرفهای باید دارای دانش، مهارت، تجربه، اخلاق و رهبری باشد تا بتواند سازمان را به سمت موفقیت هدایت کند. در دنیای پیچیده و پویای امروز، نقش مدیران حرفهای بیش از پیش اهمیت یافته است.
- نقش هوش هیجانی در مدیریت حرفهای: هوش هیجانی به مدیران کمک میکند تا با احساسات خود و دیگران بهتر ارتباط برقرار کنند و روابط قویتری با همکاران خود برقرار کنند.
- اهمیت یادگیری مستمر: در دنیای امروز، دانش و مهارتها به سرعت در حال تغییر هستند. یک مدیر حرفهای باید به دنبال یادگیری مستمر باشد تا بتواند با تغییرات همراه شود.
- نقش فرهنگ سازمانی در توسعه مدیران حرفهای: فرهنگ سازمانی میتواند نقش مهمی در توسعه مدیران حرفهای داشته باشد. یک فرهنگ سازمانی مثبت و حمایتی میتواند به مدیران کمک کند تا پتانسیل خود را به بهترین شکل شکوفا کنند.
تحلیل عمیقتر مفهوم اکوسیستم در مدیریت حرفهای
مثال رانندگی که در متن ارائه شده، به خوبی مفهوم اکوسیستم را در مدیریت حرفهای نشان میدهد. در این مثال، اکوسیستم شامل عوامل زیر است:
- خودرو: وضعیت فنی خودرو، نوع خودرو، راحتی مسافر
- جاده: وضعیت جاده، ترافیک، دستاندازها، پیچها
- مسافر: شرایط جسمانی مسافر، انتظارات مسافر، راحتی مسافر
- شرایط محیطی: آب و هوا، نور، دید
یک راننده حرفهای باید به تمام این عوامل توجه کند و بتواند با توجه به شرایط موجود، بهترین تصمیم را بگیرد. او باید بتواند با تغییرات غیرمنتظره مانند بارش باران یا ترافیک سنگین کنار بیاید و همچنان مسافر را به مقصد برساند.
اجزای اصلی اکوسیستم در مثال رانندگی از جنبه دیگر:
- خودرو: نماد سیستم یا سازمانی است که مدیر مسئول آن است .
- جاده: نماد محیط خارجی و شرایطی است که سازمان در آن فعالیت میکند .
- مسافر: نماد ذینفعان یا مشتریانی است که از خدمات سازمان استفاده میکنند .
- دستاندازها، تونل، یخبندان : نماد چالشها، موانع و فرصتهایی است که در محیط کسب وکار وجود دارد .
اکوسیستم در مدیریت حرفهای به چه معناست؟
در مدیریت حرفهای، اکوسیستم شامل تمام عواملی است که بر عملکرد یک سازمان یا پروژه تأثیر میگذارند. این عوامل میتوانند داخلی یا خارجی باشند:
- عوامل داخلی: ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، منابع انسانی، فناوری، فرآیندها
- عوامل خارجی: رقبا، مشتریان، دولت، اقتصاد، جامعه، فناوری
اهمیت تسلط بر اکوسیستم برای مدیران حرفهای:
- پیشبینی تغییرات: با شناخت اکوسیستم، مدیران میتوانند تغییرات آینده را پیشبینی کنند و برای آنها آماده شوند .
- تصمیمگیری بهتر: شناخت اکوسیستم به مدیران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند .
- افزایش انعطافپذیری: مدیرانی که بر اکوسیستم مسلط هستند، میتوانند با تغییرات سریع و غیرمنتظره بهتر کنار بیایند .
- بهبود عملکرد: شناخت اکوسیستم به مدیران کمک میکند تا عملکرد سازمان را بهبود بخشند و به اهداف سازمان نزدیکتر شوند.
چگونه میتوان بر اکوسیستم مسلط شد؟
- تحلیل محیط: با انجام تحلیل محیط، میتوان به درک عمیقی از عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر سازمان دست یافت .
- شبکهسازی: ایجاد ارتباط با افراد و سازمانهای مختلف به مدیران کمک میکند تا از آخرین تغییرات در اکوسیستم آگاه شوند .
- یادگیری مستمر: مدیران باید به دنبال یادگیری مستمر باشند و دانش خود را در مورد اکوسیستم بهروز نگه دارند .
- انعطافپذیری : مدیران باید آمادگی پذیرش تغییرات را داشته باشند و بتوانند به سرعت خود را با شرایط جدید وفق دهند .
جمعبندی:
تسلط بر اکوسیستم یکی از مهمترین مهارتهای یک مدیر حرفهای است. با شناخت اکوسیستم، مدیران میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند، عملکرد سازمان را بهبود بخشند و به موفقیت بلندمدت دست یابند. مثال رانندگی به خوبی نشان میدهد که چگونه یک فرد با تسلط بر اکوسیستم میتواند در شرایط مختلف موفق باشد.
پرسشهای قابل طرح
چگونه میتوان فرهنگ سازمانی را به گونهای ایجاد کرد که از رشد مدیران حرفهای حمایت کند؟
چه موانعی ممکن است بر سر راه توسعه مدیریت حرفهای در سازمانها وجود داشته باشد؟
چگونه میتوان مهارتهای مدیریت حرفهای را در افراد پرورش داد؟
چه ابزارها و تکنیکهایی برای ارزیابی و بهبود عملکرد مدیران حرفهای وجود دارد؟
چه ابزارهایی برای تحلیل اکوسیستم وجود دارد؟
چگونه میتوان فرهنگ سازمانی را به گونهای ایجاد کرد که از انعطافپذیری در برابر تغییرات اکوسیستم حمایت کند؟
چه موانعی ممکن است بر سر راه تسلط بر اکوسیستم وجود داشته باشد؟
چگونه میتوان مهارتهای لازم برای تسلط بر اکوسیستم را در مدیران پرورش داد؟
با سلام و احترام
معمولا قبل از تصمیم گیری می بایستی مسائل مربوط به اکوسیستم شناسایی و حل شوند، به نظرم یکی از مزیت های تسلط بر اکوسیستم طرح درست مسائل است چرا که اگر مسئله ای به غلط مطرح شود هرچند که به بهترین پاسخ ها برای آن برسیم باز هم مسئله اصلی حل نشده باقی خواهد ماند.