+ در جلسه قبل صحبت از بحث مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیات فرمودید اگه ممکن است توضیحات بیشتری بفرمایید.

– خب ما در ادامه بحث مؤلفه های مدیریت حرفه ای به مدیریت استراتژیک و عملیات رسیدیم البته من این را  در پرانتز عرض کنم که مؤلفه های مدیریت حرفه ای صرفاً مواردی نیست که من میگویم، یعنی میتواند خیلی بیشتر شود یعنی دامنه این بحث خیلی گسترده تر است ولی ما بر حسب مقتضیات زمانی که در اختیار داریم این بحث را صحبت میکنیم.

یکی از موارد مهم در هر موضوعی مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیات است . تک تک افرادی که در حال فعالیت هستند ، مدیریت استراتژیک و عملیات را باید توام با هم دیگر انجام بدهند. درسته که ما در ابتدا استراتژی ها را تعین میکنیم و براساس آن استراتژی برنامه ریزی عملیات را انجام میدیم ولی در طول مسیر مدیریت استراتژیک ،مدیریت عملیات را تکمیل میکند و مدیریت عملیات ،مدیریت استراتژیک را تکمیل میکند. یعنی پس ما حتماً باید هم یک نگاه استراتژیک داشته باشیم و هم یک نگاه عملیاتی. نکته بعد در مولفه مدیریت حرفه ای (چون باز ما در موضوع مدیریت کسب و کار صحبت می کنیم) و می خواهیم در مسئله مدیریت پروژه این را مورد بررسی قرار بدهیم تقریباً می شود گفت که افراد به ۳ گروه یا دسته تقسیم می شوند.

 یه گروه بیشتر تمایل بروکراتیک دارند.بروکراتیک یعنی چی؟ بروکراتیک وقتی که تعریفی که در افکار عمومی می شود تصور اولیه این است که یعنی کاغذبازی. در حالیکه که اون بخش کوچکی از مفهوم بروکراتیک هست. بروکراتیک یعنی این که شما نسبت به موضوع و مسئله و آدم ها نگاه سلسله مراتبی دارید. این می شود نوع تفکر بروکراتیک .

یه عده ای هستن که به یک مسئله نگاه تکنیکالی دارند که به آنها می گویند تکنوکرات .خوب یعنی چی؟ یعنی اگر ما بخواهیم که یه نفر که صرفا نگاه تکنیکالی داشته باشد را مثال بزنیم ، نگاه می کند که مثلا این بطری آب چگونه ساخته شده ،بیشتر به نوع ساختش توجه دارد اما کاری ندارد که این قیمت تمام شده اش چقدر است؟ این را میشود فروخت؟ نمی شود فروخت؟ این به آن بخشش کاری ندارد.

 یک عده دیگر بیزنس من هستند ، یعنی نگاه تجاری صرفا دارند نسبت به موضوع.  یعنی از منظر بازار فقط بهش نگاه میکنند. یعنی الان می شود فروخت؟ نمی شود فروخت؟ قیمتش چی هست؟ بازارش چطوری هست؟

این همه در جای خودش خوبه یعنی باید وجود داشته باشه. اما در موضوعات مختلف مخصوصا مدیران یک پروژه یا مدیران یک کسب و کار بسته به آن موضوع باید درصدی از هر کدام را داشته باشند ،یعنی اگر مثلا شما به عنوان یک کارفرمای دولتی هستید شما احتمالا باید در اونجا نگاه بروکراتیک تان بیشتر باشد، چرا؟ چون با مسائل ساختاریافته ی بروکراسی دارید مواجه میشید پس انجا رو باید بدانید. خب به همین دلیل من مثلا دیدم در یک سری از پروژه ها مثلا موقعی که میخواهند نامه رو بین هم دیگر رد و بدل کنند ، در هر کاغذی مینویسند میگم خب چرا اینجوری مینویسی؟ میگوید من کارگاهی هستم میگویم یعنی چی کارگاهی هستی؟ تو باید بخشی از مسائل بروکراتیک رو باید بدانی! شما باید سلسله مراتب رو باید بدانید، اما وجه غالب شما شاید این نباشد.

 ما باید مسائل تجاری رو بدانیم ،شما میخواهید برید خرید کنید ، (P) هست دیگر! شما وقتی میخواهید یه پروژه ای که EPC هست، شما میخواهید برید خرید کنید، پس شما باید به بتوانید نگاه بیزینسی هم داشته باشید. منتها این ها هر کدام در جای خودش و در سطح خودش درصد هایش تفاوت میکند.

 یه مولفه دیگر در مدیریت حرفه ای یعنی شما در حرفه خودتان هم تواضع فردی دارید هم اراده حرفه ای. این دوتا جمع شدنش با همدیگر یک مقداری سخت است. یعنی شاید در دو جهبه یا مسیر متفاوت باشد اما باید بشود و برای همین هم آمدند شرکت های فوق العاده بزرگ را بررسی کردند و  متوجه شدن که مدیران اینجا هم اراده حرفه ای دارند، هم تواضع فردی. چون وقتی که انسان اراده حرفه ای اش افزایش پیدا می کند احتمال دارد تواضع فردی اش را از دست بدهد. وقتی که آدم تواضع فردی را از دست بدهد ، انسان از یادگیری جدا می شود.

 من در همینجا بخواهم مدیریت حرفه ای را در یک جمله خلاصه کنم ،من فکر می کنم : مدیریت حرفه ای یعنی یادگیری دائم.

 خب ما در تعریف مدیریت پروژه، که بخش ثروت آفرینی را گفتیم و همچنین موضوع مدیریت حرفه ای را تا حدودی باز کردیم. می ماند موضوع چشم انداز، ارزش، ماموریت و فرآیند برنامه ریزی و اجرا و کنترل که اینها در موضوعات مختلف به صورت کلی وجود دارد. هر کسی میتواند ببیند چشم انداز یعنی چی؟ ارزش یعنی چی؟ ماموریت یعنی چی؟

من تلاش میکنم که در جلسه ای بعد یه مقداری این موارد رو هم باز کنم و بریم برای بقیه موارد.

مفاهیم کلیدی و نکات برجسته:

  • ارتباط بین مدیریت استراتژیک و عملیاتی: مدرس بر اهمیت ارتباط تنگاتنگ بین این دو مؤلفه تأکید کرده است. استراتژی‌ها جهت کلی را تعیین می‌کنند و عملیات‌ها برای اجرای آنها برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند.
  • انواع دیدگاه‌های مدیریتی: مدرس سه نوع دیدگاه مدیریتی را معرفی کرده است: بروکراتیک، تکنوکرات و تجاری. هر یک از این دیدگاه‌ها در شرایط مختلف و برای افراد مختلف اهمیت متفاوتی دارد.
    • بروکرات‌ها: بر سلسله مراتب و رویه‌ها تأکید دارند.
    • تکنوکرات‌ها: به جنبه‌های فنی و عملیاتی توجه دارند.
    • مدیران کسب‌وکار: بر بازار و سودآوری تمرکز دارند.
  • مدیریت حرفه ای: مدرس بر اهمیت تواضع و اراده حرفه‌ای در کنار هم برای یک مدیر حرفه‌ای تأکید کرده است. همچنین، یادگیری مستمر را به عنوان یکی از ویژگی‌های اصلی مدیران حرفه‌ای معرفی کرده است.

نکات قابل توجه:

  • تعادل در دیدگاه‌های مدیریتی: مدرس بر اهمیت داشتن تعادل بین دیدگاه‌های مختلف مدیریتی تأکید کرده است. یک مدیر موفق باید بتواند در شرایط مختلف از دیدگاه مناسب استفاده کند.
  • اهمیت یادگیری مستمر: مدرس بر اهمیت یادگیری مستمر برای مدیران حرفه‌ای تأکید کرده است. دنیای مدیریت پروژه دائماً در حال تغییر است و مدیران باید خود را با این تغییرات وفق دهند.

 

سه دیدگاه مدیریتی از منظر مدیران پروژه

همانطور که پیشتر بررسی کردیم، سه دیدگاه بروکراتیک، تکنوکرات و تجاری در مدیریت نقش مهمی ایفا می‌کنند.

حال بیایید ببینیم که هر یک از این دیدگاه‌ها از منظر یک مدیر پروژه چگونه دیده می‌شود و چه چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای او ایجاد می‌کند.

دیدگاه بروکراتیک

مدیرانی که دیدگاه بروکراتیک دارند، به قوانین، مقررات و سلسله مراتب سازمانی بسیار اهمیت می‌دهند. آن‌ها بر اجرای دقیق دستورالعمل‌ها و حفظ نظم و انضباط در پروژه تمرکز دارند.

  • چالش‌ها :

o انعطاف‌پذیری کم: مدیر پروژه ممکن است در مواجهه با تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره در پروژه، با محدودیت‌های بروکراتیک روبرو شود.

o کاهش سرعت تصمیم‌گیری: فرایندهای پیچیده و طولانی تصویب تصمیمات، می‌تواند سرعت اجرای پروژه را کاهش دهد.

o کاهش انگیزه تیم: قوانین سخت‌گیرانه و سلسله مراتب سازمانی ممکن است باعث کاهش انگیزه و خلاقیت اعضای تیم شود.

  • فرصت‌ها :

o ثبات و نظم : وجود قوانین و مقررات مشخص، به مدیر پروژه کمک می‌کند تا پروژه را به صورت منظم و با برنامه‌ریزی دقیق اجرا کند.

o کاهش ریسک : رعایت دقیق قوانین و استانداردها، می‌تواند ریسک بروز خطا و شکست پروژه را کاهش دهد.

o شفافیت : وجود قوانین شفاف، باعث افزایش شفافیت در فرایندهای تصمیم‌گیری و اجرای پروژه می‌شود.

دیدگاه تکنوکراتیک

مدیرانی که دیدگاه تکنوکراتیک دارند، بر جنبه‌های فنی پروژه و استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌های جدید تمرکز دارند. آن‌ها به دنبال بهینه‌سازی فرآیندها و افزایش بهره‌وری هستند.

  • چالش‌ها :

o هزینه بالا :سرمایه‌گذاری در فناوری‌های جدید و به روزرسانی آنها، می‌تواند هزینه‌های زیادی را برای پروژه به همراه داشته باشد.

o پیچیدگی فنی : برخی از پروژه‌ها ممکن است از نظر فنی بسیار پیچیده باشند و نیاز به تخصص‌های خاصی داشته باشند.

o بسته به فناوری : موفقیت پروژه ممکن است به شدت به فناوری‌های مورد استفاده وابسته باشد و در صورت بروز مشکل در این فناوری‌ها، پروژه با مشکل مواجه شود.

  • فرصت‌ها :

o افزایش بهره‌وری :استفاده از ابزارها و تکنیک‌های جدید، می‌تواند بهره‌وری تیم پروژه را به طور قابل توجهی افزایش دهد.

o نوآوری : فناوری‌های جدید می‌توانند فرصت‌های جدیدی را برای نوآوری و توسعه محصولات و خدمات ایجاد کنند.

o بهبود کیفیت : با استفاده از ابزارهای کنترل کیفیت، می‌توان کیفیت محصولات و خدمات را به طور قابل توجهی بهبود بخشید.

دیدگاه تجاری

مدیرانی که دیدگاه تجاری دارند، بر سودآوری پروژه و دستیابی به اهداف تجاری سازمان تمرکز دارند. آن‌ها به دنبال شناسایی فرصت‌های جدید و کاهش هزینه‌ها هستند.

  • چالش‌ها :

o فشار برای رسیدن به اهداف مالی : تمرکز بر سودآوری ممکن است باعث شود که مدیر پروژه از سایر جنبه‌های پروژه مانند کیفیت و رضایت مشتری غافل شود.

o تغییرات سریع در بازار : تغییرات سریع در بازار و رقابت شدید، می‌تواند فشار زیادی را بر مدیر پروژه وارد کند.

o تعارض منافع : گاهی اوقات، منافع تجاری ممکن است با منافع سایر ذینفعان پروژه مانند مشتریان یا کارکنان در تضاد باشد.

  • فرصت‌ها :

o تامین منابع مالی :تمرکز بر سودآوری می‌تواند به جذب سرمایه‌گذاران و تامین منابع مالی مورد نیاز برای پروژه کمک کند.

o انعطاف‌پذیری : سازمان‌های تجاری معمولاً انعطاف‌پذیری بیشتری برای پاسخگویی به تغییرات بازار دارند.

o نوآوری :برای حفظ رقابت‌پذیری، سازمان‌های تجاری معمولاً به دنبال نوآوری و توسعه محصولات و خدمات جدید هستند.

نقش مدیر پروژه در ترکیب این دیدگاهها

یک مدیر پروژه موفق باید بتواند بین این سه دیدگاه تعادل برقرار کند. در نهایت، موفقیت یک پروژه به عوامل مختلفی بستگی دارد، اما داشتن یک مدیر پروژه با دیدگاه جامع و توانایی ترکیب این سه دیدگاه، می‌تواند شانس موفقیت پروژه را به طور قابل توجهی افزایش دهد.

اهمیت داشتن تعادل بین این سه دیدگاه

همانطور که در جلسه ذکر شد، داشتن یک دیدگاه متعادل و ترکیبی از این سه دیدگاه برای موفقیت یک سازمان بسیار مهم است. یک سازمان موفق باید بتواند بین نیازهای مختلف سازمان، از جمله نیازهای مشتریان، کارکنان، سهامداران و جامعه، تعادل برقرار کند.

مثال:

یک شرکت تولید خودرو را در نظر بگیرید. این شرکت برای موفقیت باید:

  • دیدگاه بروکراتیک : فرآیندهای تولید را استانداردسازی کند تا کیفیت محصولات ثابت بماند و از بروز خطا جلوگیری شود.
  • دیدگاه تکنوکراتیک: از فناوری‌های جدید برای طراحی و تولید خودروهای ایمن‌تر و کارآمدتر استفاده کند.
  • دیدگاه تجاری: نیازهای مشتریان را شناسایی کرده و محصولاتی را تولید کند که مورد توجه بازار باشد و سودآوری شرکت را افزایش دهد.

چگونه می‌توان فرهنگ سازمانی را به گونه‌ای ایجاد کرد که یادگیری مداوم و نوآوری را تشویق کند؟

مدیران هنگام تلاش برای ایجاد تعادل بین اهداف استراتژیک و عملیاتی با چه چالش‌هایی مواجه می‌شوند؟

چگونه می‌توان اثربخشی روش‌های مدیریت پروژه را اندازه‌گیری کرد؟

مدیریت ریسک چه نقشی در مدیریت استراتژیک و عملیاتی دارد؟

۰ پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟
خیالتان راحت باشد 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *