در جلسه هشتم دوره تجربه محور مدیریت پروژه راجع به قسمت انتهایی تعریف فرآیند مدیریت که برنامهریزی، اجرا و کنترل است، صحبت خواهیم کرد.
برنامهریزی مهمترین و مشکلترین فرآیند مدیریت است و خیلیها تصور میکنند که برنامهریزی را میدانند در حالی که برنامهریزی یک تخصص فوقالعاده بزرگی است.
ما در برنامهریزی باید هدف/اهدافمان (حداکثر یک تا سه هدف که آنها را Goal مینامند) را مشخص کنیم. یک مورد دیگری هم هست بنام تعیین اهداف مرحلهای (معادل انگلیسی آن Target میشود). البته به اشتباه ممکن است هر دوی Goal و Target را معادل «هدف» ترجمه کنیم، در حالی که اینها شبیه و مثل هم نیستند.
بعد از آن نوبت اقدامات است و البته در بخش برنامهریزی، ما باید استراتژیها را هم داشته باشیم؛ یعنی استراتژیها در قالب برنامه است. وقتی ما راجع به برنامه صحبت میکنیم، بعد از تعیین اهداف، باید راههای رسیدن به آنرا هم بگوییم که میشود استراتژیها.
بعد باید برنامه عملیاتی را تا پایان پروژه تنظیم کنیم. اما این برنامه عملیاتی، حتماً در طول مسیر تغییراتی میکند؛ اگر بنا باشد زمان یک پروژه چهار یا پنج سال طول بکشد، ما باید سالانه، ماهانه، دو هفتگی، هفتگی و همچنین روزانه (بصورت دائم) در حال تنظیم برنامه باشیم.
حالا این برنامه را باید در مهندسی، خرید، اجرا و همچنین تأمین مالی خردش کنیم. تأمین مالی هم به نظر من جزء پروژه است. یعنی این طور نیست که ما فکر کنیم که چون یک کارفرمایی وجود دارد… وقتی راجع به پروژه صحبت میکنیم منظورمان همه ارکان پروژه است. کارفرما هم خودش جزئی از آنهاست ولی به نظر من مهمترینشان.
همچنین من فکر میکنم یک پروژه را ما باید از ۳ وجه ببینیم: یکی از وجه Progress (یا همان EPC)، یکی از وجه نواحی، یکی هم احجام. چون یک پروژه شامل کلیات، نواحی و احجام میشود. احتمال دارد یک پروژه مثلا به ده تا ناحیه تقسیم شود و شما ۱۰ ناحیه را انجام داده باشید ولی یک ناحیه مانده باشد. بنابراین پروژه به بهرهبرداری نمیرسد! پس این نواحی مهم هستند.
برآیند این سه وجه و این سه منظر باید این باشد که نشان بدهد شما پیشرفتتان درست است یا نه و این به نظر من یک نکتهی کلیدی است و من روی این خیلی تاکید زیاد و خاصی دارم.
خب ما در مرحلهی برنامهریزی میتوانیم از استانداردهای مختلف استفاده کنیم؛ مثلا PMBOK. الان در صحبتهایی که میشود تصور این است که Primavera و PMBOK شروع یک پروژهاند. اما اینگونه نیست!
ما تا الان هشت جلسه گذاشتیم به صورت خیلی خلاصه و کپسولی و من یکسری نکاتی را مطرح کردم. تازه رسیدیم به برنامهریزی و اینجا مصداق پیدا میکند. در همین موضوع هم اکثراً دورههایی (چه در داخل و چه در خارج) برگزار میشود بیشتر تاکیدشان روی همین پریماورا و PMBOK هست -که البته خوب هم هست. البته استانداردها و روشهای دیگری هم وجود دارد.
اما ما باید به چند نکته توجه کنیم: یکی اینکه برنامه” استاتیک” نیست، بلکه “داینامیک” است؛ همه چیز مطابق برنامه پیش نمیرود، پس باید دائم مورد بازنگری قرار بگیرد. یک پروژه هر چقدر هم که قبلاً اجرا شده باشد، اما در هر شرایط و اکوسیستمی، متفاوت است. لذا پیشرفت مطابق برنامه، حتماً تابع یکسری از مسائل مختلف هست که آن مسأله تابعی است از اکوسیستمی که در آن این کار را انجام میدهید.
حالا نوبت اجراست؛ شما برنامهریزی کردید و میروید برای مرحله اجرا، انتخاب پیمانکار و خرید تجهیزات.
من (بخاطر پروژه های متعدد و زیادی که اجرا شده) اینگونه متوجه شدم که باید از هسته اصلی شروع کرد. حتی در مهندسی، خرید و اجرا؛ بعنوان مثال اگر شما یک پروژه صرفاً فولادسازی داشته باشید، اصلیترین سالناش، به نظر من فولادسازی است. در سالن فولادسازی اصلیترین تجهیزاتش: کوره قوس، کوره پاتیلی، ریختهگری و جرثقیلهای سقفی هستند و اینها از همه مهمترند. پس ما باید در ابتدا تکلیف اینها را معلوم کنیم؛ مهندسیها انجام بشود، سفارش خریدها داده شود و از آن هستههای اصلی شروع کنیم و بقیه موارد را حول آن بچینیم؛ یعنی از عمق بیایم به سطح یا از درون بیاییم به بیرون و تمام اتفاقات باید لحظه به لحظه یادداشت بشوند.
از نظر من اگر کسانی که در یک پروژه مسئولیت دارند، یادداشت برداری نکنند، حتماً آدمهای مناسبی برای یک پروژه نیستند! حتی من اعتقاد دارم در طول مسیر بازدید و در طول جلسات، در همان لحظه باید یادداشت برداری بشود چون پروژه یک موجود زنده است و دارد متولد (خلق) میشود.
همچنین منابع باید بهینه هزینه بشود؛ اینکه عرض کردم از هسته اصلی شروع کنیم برای اینکه منابع را بتوانیم بهینه هزینه کنیم، چه بسا که حتی بعضی از پروژهها با درصد حدود هفتادوپنج تا هشتاد را بتوانید تولید هم بکنید. یعنی لازم نیست حتما پروژه به صددرصد برسد تا ما بتوانیم تولید کنیم، منوط به این که آن هسته های اصلی را بچینیم.
راهاندازی را هم باید از ابتدا شروع کنیم؛ اینطوری نیست که ما بگوییم الان این پروژه تمام شده، حالا برویم سراغ راهاندازی، نه! شما هر تجهیزی را که انجام دادید، باید بتوانید راهاندازیاش را هم انجام بدهید، نباید همه جمع بشود در انتهای پروژه.
یکی از نکاتی که در برنامهریزی وجود دارد، وزندهی است. من عموماً در پروژههای مختلف، میبینم که وزندهی مهندسی، تدارکات، اجرا و راهاندازی مناسب نیست؛ مثلاً یک پروژهای را نگاه میکنیم، میبینیم که این پروژه مثلا شده نود و پنج درصد، اما هنوز خیلی (چهار سال دیگر) کار دارد!
نکته بعدی این است که تمام عناصر و ارکان پروژه باید در محل پروژه حضور داشته باشند. نمیشود که فقط داخل دفاترشان (دفاتر مرکزی یا حتی داخل سایت، توی اتاقهاشان) بنشینند! نه. تمام ارکان پروژه و خصوصاً مدیران پروژه، باید در محل پروژه حضور داشته باشند و حتیالامکان از ایجاد دفاتر خودداری کنند. چون این دفترها واقعا یک سم هستند. همه میخواهند بروند آن داخل و بنشینند پشت میزشان و حالا که کامپیوتر و موبایل و … هم هست، بتوانند یکسری فعالیتهایی را انجام بدهند.
و در نهایت از نظر من برنامهریزی، اجرا و کنترل، یک چرخه است که در یکدیگر اثر دارند. داینامیک هستند و در سیستم داینامیک احتمال دارد که شما به چرخههای خوشخیم و بدخیم منتقل بشوید.
انشاءالله در جلسات بعد در خصوص بقیه مؤلفهها صحبت میکنیم.
تحلیل هوش مصنوعی
خلاصه سخنرانی:
- اهمیت برنامهریزی:
- برنامهریزی مهمترین و دشوارترین مرحله مدیریت پروژه است.
- هدفگذاری (Goals) و تعیین اهداف مرحلهای (Targets) دو عنصر کلیدی در برنامهریزی هستند.
- استراتژیها باید در قالب برنامه تعریف شوند و برنامه عملیاتی تا پایان پروژه تنظیم گردد.
- برنامه باید پویا و قابل بازنگری باشد؛ تنظیمات باید در بازههای زمانی مختلف انجام شود.
- نگاه سهوجهی به پروژه:
- پیشرفت Progress یا EPC( مراحل طراحی، تأمین و اجرا.)
- نواحی (Areas): پروژه باید به بخشهای قابل مدیریت تقسیم شود.
- احجام (Volumes): کمیتها و حجم کار در هر بخش.
- استفاده از ابزارها و استانداردها:
- ابزارهایی مانند Primavera و PMBOK کاربردیاند اما آغاز پروژه نیستند.
- برنامهریزی باید با توجه به ویژگیهای خاص هر پروژه و اکوسیستم آن انجام شود.
- اجرای پروژه:
- تمرکز بر “هستههای اصلی” پروژه در مراحل مهندسی، خرید، و اجرا.
- مستندسازی و یادداشت لحظهبهلحظه ضروری است؛ پروژه موجودی زنده و در حال رشد است.
- منابع باید بهینه هزینه شوند و فرآیند راهاندازی به موازات اجرا پیش برود.
- کنترل پروژه:
- وزندهی مناسب به فعالیتها در مراحل مختلف (مهندسی، تدارکات، اجرا و راهاندازی).
- ضرورت حضور عناصر کلیدی پروژه در محل پروژه و اجتناب از تمرکز صرف در دفاتر.
- چرخه داینامیک مدیریت پروژه:
- برنامهریزی، اجرا و کنترل در یک چرخه پویا به هم وابستهاند.
- امکان وقوع چرخههای خوشخیم و بدخیم وجود دارد که باید مدیریت شوند.
تحلیل سخنرانی:
- تاکید بر پویایی و واقعیتگرایی: دکتر پورمند به درستی بر این نکته تاکید دارد که برنامهریزی باید پویا باشد و مطابق شرایط تغییر کند. این دیدگاه به ویژه در محیطهای پیچیده و متغیر پروژههای بزرگ، اهمیت ویژهای دارد.
- نقد تمرکز بر ابزارها: توجه به اینکه ابزارهایی مانند Primavera و PMBOK تنها بخشی از فرآیند مدیریت پروژه هستند و نمیتوانند جایگزین تفکر استراتژیک شوند، یک نکته حیاتی و کاربردی است.
- روش عملیاتی هستهمحور: پیشنهاد شروع از هستههای اصلی پروژه، بهینهسازی منابع و تسریع راهاندازی را به همراه دارد. این دیدگاه به ویژه در پروژههای پیچیده مهندسی، بسیار عملیاتی است.
- ارتباط میان ارکان پروژه: تأکید بر حضور مدیران در محل پروژه، نشاندهنده درک عمیق از نیاز به هماهنگی میان اعضای تیم و کاهش شکاف میان برنامهریزی و اجرا است.
- نگرش سیستمی: چرخه داینامیک مدیریت پروژه و امکان بروز نتایج خوشخیم یا بدخیم، بیانگر دیدگاه سیستمی سخنران است که مدیریت پروژه را فراتر از فرآیندهای خطی میبیند.
پیشنهادات برای بهبود:
- تعریف دقیقتر تفاوتهای میان Goals و Targets با ارائه مثالهای کاربردی.
- استفاده از تجربیات موفق یا شکستهای واقعی برای روشنتر کردن تأثیر چرخههای داینامیک.
- ارائه چارچوبهای مشخص برای وزندهی در پروژههای مختلف.
- تشریح بیشتر ارتباط میان نواحی، احجام و پیشرفت پروژه در قالب مثالهای عینی.
این سخنرانی نشاندهنده یک نگرش عمیق و عملگرایانه به مدیریت پروژه است که بهخوبی جنبههای تئوری و عملی این حوزه را پوشش میدهد.
پرسشهای قابل طرح
در حوزه برنامهریزی:
- چگونه میتوان تفاوتهای میان Goals و Targets را بهطور دقیقتر و در پروژههای مختلف شناسایی کرد؟
- چه عواملی باعث میشوند برنامهریزی در بسیاری از پروژهها ناقص یا ناکارآمد باشد؟
- چگونه میتوان از ابزارهایی مانند Primavera یا PMBOK بهطور بهینه در پروژههای پویا استفاده کرد؟
- چه راهکارهایی برای بازنگری سریع و موثر برنامهها در پروژههای بزرگ وجود دارد؟
در حوزه اجرا:
- انتخاب “هسته اصلی” پروژه بر چه مبنایی انجام میشود؟ آیا معیارهای استانداردی برای تعیین این هستهها وجود دارد؟
- چه چالشهایی در مستندسازی لحظهبهلحظه پروژه ممکن است وجود داشته باشد و چگونه میتوان آنها را برطرف کرد؟
- آیا همیشه راهاندازی تجهیزات باید همزمان با پیشرفت پروژه انجام شود؟ چه شرایطی ممکن است این روند را تغییر دهد؟
در حوزه کنترل:
- چگونه میتوان وزندهی دقیقتری برای بخشهای مختلف پروژه انجام داد؟
- نقش فناوریهای جدید (مانند هوش مصنوعی یا تحلیل داده) در بهبود فرآیند کنترل پروژه چیست؟
- چگونه میتوان از چرخههای “بدخیم” جلوگیری کرد یا آنها را به “خوشخیم” تبدیل کرد؟
در حوزه مدیریت کلی پروژه:
- حضور مدیران پروژه در محل تا چه حد بر پیشرفت و کیفیت پروژه تأثیرگذار است؟
- چگونه میتوان تعادلی میان حضور در محل و استفاده از فناوریهای ارتباطی ایجاد کرد؟
- چه عواملی باعث ایجاد شکاف میان برنامهریزی و اجرا در پروژهها میشوند و چگونه میتوان این شکاف را کاهش داد؟
در مورد نگاه سیستمی:
- چگونه میتوان تأثیر اکوسیستم پروژه (مانند عوامل فرهنگی، اقتصادی و محیطی) را در برنامهریزی و اجرا در نظر گرفت؟
- آیا میتوان روشی استاندارد برای تحلیل و مدیریت تعاملات میان سه وجه پروژه (پیشرفت، نواحی، احجام) ارائه کرد؟
بحثهای کلی:
- چه تفاوتهایی میان مدیریت پروژه در ایران و سایر کشورها وجود دارد که باید در این دورههای آموزشی در نظر گرفته شود؟
- چه تجربیاتی از پروژههای گذشته میتوانند به بهبود مدل پیشنهادی دکتر پورمند کمک کنند؟
- آیا میتوان از مدلهای موفق دیگر صنایع برای بهینهسازی مدیریت پروژههای بزرگ استفاده کرد؟
این سوالات میتوانند راه را برای بحثهای عمیقتر و کاربردیتر باز کنند و امکان بررسی موضوع از زوایای مختلف را فراهم آورند.
برای افزودن متن دلخواه خود اینجا کلیک کنید
با سلام خدمت جناب دکتر پورمند
موارد بسیاز ریز بینانه ودقیق بود.اما اجازه بدین در خصوص کارگاه به شما پیشنهادی بدهم.نیرویی که تعهد کاری نداشته باشد در کانکس هم کاری انجام نمیدهد.اما نیروی متعهد از هر فرصتی استفاده میکند.با فرهنگ سازی کنیم واین وظیفه به مدیران وروسای پروژه برمیگردد