+ در مورد مورد مدیریت پروژه و انجام آن، بحث های تئوریک زیاد هست ، خواهشم از شما این هست که راجع به مدیریت پروژه از دید عملی، مراحل اون به صورت عملی توضیح بدهید که از چه ارکانی تشکیل شده و این که چطوری باید یک پروژه رو پیش ببریم؟
– من اتفاقا خودم مدتی است که این انگیزه رو داشتم و دارم که یه مقداری در خصوص مدیریت پروژه با هم دیگه صحبت بکنیم. ولی قبلا اینکه بخواهیم وارد موضوع مدیریت بشیم، باید ببینیم که انگیزه ما از این بحث چیه؟ در شروع هر فعالیت، اون انگیزه و اراده مهم است چون انگیزه و اراده یکی است.
ببینیم اصلا وقتی ما در خصوص انگیزه میخواهیم صحبت بکنیم یعنی چی انگیزه؟ انگیزه اولا یه فرایند هست. یعنی اینجور نیست که ما الان بگوییم که من همین الان یه انگیزه در من به وجود آمد، من میخواهم بروم یه فعالیتی رو انجام بدهم. پس انگیزه یه فرایند هست.
شروع این فرایند از عقل است. یعنی یه مسئله عقلانیه. ابتدای یه انگیزه و اراده یه مسئله عقلانی هست.
خب وقتی که موتور عقل روشن بشه، انسان میرود دنبال یک علمی. این علم به تدریج یک نقشی میبندد در قلب آدم. وقتی که نقش بست در قلب آدم ، قلب ما نسبت به اون موضوع وسعت پیدا میکند.
وقتی که وسعت پیدا کند، حالا ما دارای اراده و انگیزه میشویم در این خصوص. این پس یه نکته مقدماتی که من فکر میکنم لازم بود که من این را بگویم.
پس اراده و انگیزه متوجه عقل و علم و قلب است. وقتی ما در خصوص علم صحبت میکنیم. علم چی هست؟ تجربه چی هست؟ دانش چی هست؟ چون مدیریت پروژه در واقع میشه گفت که هر سه تای اینها را دربر میگیرد.
یعنی هم علم هست و هم تجربه هست و هم دانش هست. خوب اینجا مجبوریم کوتاه در خصوص این سه مفهوم صحبت کنیم و بعد رابطه اش رو با هم ببینیم .
علم یعنی این که ما نسبت به یک موضوع، نسبت به یک مسأله ای صد درصد آگاهی پیدا کنیم.این میشه علم.
پس خب برای اینکه بخواهیم صد درصد اون مجهول در نزد ما معلوم بشه، خیلی مراحل پیچیده هست. پس ما میتونیم بگوییم که ما همواره در مسیر علم قرار میگیریم.
یعنی در مسیر علم قرار گرفتن و علم آموزی، هیچوقت تمام نمیشود. این نکته اول. بعد ما باید اون علمی که به دست آوردیم ،ببریم عمل کنیم.
خب ما وقتی که عمل میکنیم در مراحل عمل، این عمل، علم ما رو بیشتر میکند. اون علم ما در واقع کار عملیات ما رو بیشتر میکند. پس این ها میبینیم با هم دیگه ارتباط دارد.
خب ما وقتی که علم داریم عملم میکنیم میشود گفت که تجربه پیدا میکنیم. تجربه کسب میکنیم. تجربه یعنی چی؟ تجربه یعنی این که ما نسبت به یک موضوع به بطن و کنه یک مسئله پی میبریم.
خب معنیش چیه؟ معنیش این است که ما احتمال داره که برای مثال در یک موضوعی در یک کسب و کاری در یک حرفهای احتمال داره ، سالیان سال فعالیت بکنیم. ولی چون به بطن و کنهش پی نبردیم، پس ما صاحب تجربه نمیشویم. پس استمرار در یک موقعیت، شرط لازم هست برای کسب تجربه، اما کافی نیست.
پس کافی بودنش به این هست که ما دائم در ارتباط با اون مسئله ،به بطن اون مسئله، خوب بتوانیم پی ببریم.خب بعد از این مرحله ما به یک دانش میرسیم.
دانش یعنی چی؟ دانش یعنی پی بردن به حقیقت یک شیء یک موضوع، یک کسب و کار، به حقیقت آن ما پی ببریم.
باز من بخواهم خلاصه تر بکنم. این است که ما در علم، وقتی بخواهیم کسب علم بکنیم آن با آموزش به دست میاید ، دانش با یادگیری به دست می آید. اینجا این تفاوت های آموزش و یادگیری خودش را نشان میدهد.
نمیشود که ما مثلا بیاییم برویم در یک مکانی، همون نکات تئوریک رو بگوییم و بگوییم آقا داری چی کار میکنی؟ بگوید که من دارم یاد میگیرم. خب اینکه اسمش یادگیری نمیشود! این اسمش آموزش هست.
اما برای یادگیری حتما ما باید آموزش ببینیم. نمیشود که ما بخواهیم وارد موضوعی بشویم و قبلش آموزش نداشته باشیم. نه ! آموزش چون بحث علمی هست، همان پایه هست.
رابطه این علم و تجربه و دانش رو خلاصه اگر بخواهیم بکنیم این است :
“ما به وسیله تجربه، دانش رو از علم استخراج میکنیم.” این مهمترین مفهومی هست که ما باید این رو متوجه بشیم.
حالا نکته دوم این است که ما فعالیت هایی که میخواهیم انجام بدهیم، یا از جنس ساختار یافته است یا از جنس ساختار نیافته. و یا ترکیبی است. من فکر میکنم همه فعالیت ها ترکیبی است.
یعنی هر موضوعی، هر فعالیتی در کسب و کار ،همواره ترکیبی از موضوعات ساختار یافته و ساختار نیافته است.
مدیریت پروژه بیشتر ساختار نیافته است. یعنی ما با مولفه هایی که ساختار نیافته است بیشتر تماس داریم یا بیشتر مواجه داریم. من فقط دارم راجع به مقدمات صحبت میکنم.
نکته بعدی این هست که مدیریت یه مفهوم چند وجهی است. یعنی وقتی ما با یه پدیده مواجه میشویم و خصوصا در بحث مدیریت پروژه ما باید بدونیم که اینجا یه مفهوم چند وجهی است که وجوهش در حال کم و زیاد شدن است و این وجوه دائما در حال تغییر است. یعنی ما با یک شیء چند وجهی استاتیک مواجه نیستیم.
ما با یک شیء چند وجهی که وجوهش تغییر میکند ، مواجه هستیم. پس باید بتوانیم این را مدیریت کنیم. که این هم مبتنی بر یک اکوسیستم است.
اگر یه مثالی بخواهم بزنم در خصوص اکوسیستم، شما فرض کنید یه جاده ای رو ما انتخاب میکنیم و یه مسیری بخواهیم برویم. خب ما باید بدونیم که در طول این مسیر ما با شرایط اقلیمی متفاوتی مواجه میشویم. یه جایی جاده پهن است،یه جایی باریک میشه. یه جایی دو طرف هست. یه جایی یک طرف هست.
یه جایی آب و هوا مثلا فرض بفرمایید که خوبه. یه جایی آب و هوا بده. اصلا اینجا حالا به خوب و بد هم نمیتونیم تقسیم کنیم .
یعنی ما نمیتوانیم بگوییم اگر یک جایی آب و هوا مثلا افتاب هست، بگیم خوبه، بارون هست بگوییم بده. نه! اصلا اینجا تقسیم به خوب و بد نمیشود.
و همچنین اون اکوسیستم هم، در هر منطقه، مبتنی بر فرهنگ هم هست و فرهنگ مهم است. که این فرهنگ به سه لایه یا به سه طبقه بخواهد تقسیم شود: یک فرهنگ عام هست، یک فرهنگ مردم کوچه و بازار است ( اونهایی که تو جامعه دارند فعالیت میکنن)، یکی هم خرده فرهنگ هست. مثلا اقوام مثلا حرفه های مختلف برای مثال ما اگه بیخواهیم یه پروژه ای را در زمینه صنایع غذایی اجرا کنیم با یه پروژه ی که میخواهیم در زمینه صنایع معدنی ، مورد بررسی قرار دهیم ، فرهنگهایش با همدیگر متفاوت است.
یعنی آنهایی که در بتون ریزی هستند با آنهایی که درآرماتور بندی هستند فرهنگای متفاوتی دارند.
مسئله بعدی ارکان یک پروژه هست ،من فکر میکنم یک پروژه ۳ رکن اساسی دارد. یکی صاحب آن پروژه هست که در اصلاح پروژه ها میگویند کارفرما . یکی مشاور، یکی پیمانکار. این میشود سه ضلع اصلی یک پروژه.
من فکر میکنم مهمتر از همه کارفرما هست .یعنی اگر در یک پروژه کارفرما نسبت به اون پروژه مسلط باشه، پروژه اش درست پیش میرود . او اصلی هست، یعنی او هم باید موضوعات مربوط به مشاور و مهندسی را تسلط کامل و کافی داشته باشد و هم در اجرا و پیمانکاری.
نکته بعدی اقتصاد پروژه ( نحوه تامین مالی) است. پس ما یه پروژه را باید به صورت EPCF باید همواره با همدیگر ببینیم . این F جزئی از پروژه است و یکی از مولفه های یک پروژه است و به تبع مدیریت پروژه میشود و من فکر میکنم که ما اینجا ، مهندسی و تدارکات و اجرا و مالی را باید در یک بحث با همدیگر ببینیم .
ان شاءالله در جلسات بعدی در مورد اجزای پروژه و مدیریت پروژه بیشتر صحبت می کنیم.
تحلیل هوش مصنوعی
متن ارائه شده، یک بحث عمیق و فلسفی درباره انگیزه، دانش، تجربه و یادگیری ارائه میدهد. نویسنده با زبانی ساده اما دقیق، ارتباط پیچیده بین این مفاهیم را بررسی کرده است .
نکات کلیدی متن :
- انگیزه یک فرایند است: انگیزه صرفاً یک احساس آنی نیست، بلکه یک فرایند است که از عقل آغاز شده و به قلب میرسد .
- اهمیت عقل و علم: عقل به عنوان محرک اولیه انگیزه عمل میکند و علم، پایه و اساس آن را تشکیل میدهد .
- نقش تجربه : تجربه، دانش را عمیقتر میکند و به فرد اجازه میدهد تا به کنه مسائل پی ببرد .
- تفاوت یادگیری و آموزش: یادگیری فرایندی فعال و شخصی است که فراتر از آموزش صرف است .
- رابطه بین علم، تجربه و دانش: تجربه، پل ارتباطی بین علم و دانش است. به این معنا که ما از طریق تجربه، دانش را از دل علم استخراج میکنیم .
نویسنده به درستی بر این نکته تاکید کرده است که انگیزه صرفاً یک نیروی محرک نیست، بلکه یک فرایند پیچیده است که شامل جنبههای شناختی و عاطفی است. همچنین، ارتباط بین دانش، تجربه و یادگیری به خوبی تشریح شده است. این ارتباط به ما نشان میدهد که یادگیری یک فرایند پویا و مستمر است که با کسب تجربه و دانش جدید، دائماً در حال تغییر و تحول است .
نکات قابل توجه دیگر:
- تاکید بر اهمیت یادگیری فعال: نویسنده به وضوح بیان کرده است که یادگیری صرفاً کسب اطلاعات نیست، بلکه یک فرآیند فعال است که نیازمند مشارکت و تعامل فرد با موضوع مورد مطالعه است .
- تفاوت بین آموزش و یادگیری: این تمایز مهم، به ما کمک میکند تا بین آموزش به عنوان یک فرایند انتقال اطلاعات و یادگیری به عنوان یک فرایند ساختن دانش، تفاوت قائل شویم .
- نقش تجربه در کسب دانش: تجربه، نقش بسیار مهمی در تبدیل دانش نظری به دانش عملی دارد
تحلیل ادامه متن و ارائه پیشنهادات
متن ارائه شده، یک چارچوب مفهومی قوی برای درک بهتر انگیزه، دانش، تجربه و یادگیری فراهم میکند. این چارچوب میتواند به عنوان یک پایه برای مطالعات بیشتر در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد .
متن ارائه شده به خوبی به پیچیدگی و چندوجهی بودن مدیریت پروژه، به ویژه در رابطه با فعالیتهای ساختاریافته و ساختارنیافته اشاره میکند.
نکات کلیدی از متن :
- ترکیبی بودن فعالیتها: نویسنده به درستی اشاره میکند که اکثر فعالیتها ترکیبی از عناصر ساختاریافته و ساختارنیافته هستند و این امر به ویژه در مدیریت پروژه مشهود است .
- پویایی محیط پروژه: محیط پروژه دائماً در حال تغییر است و عوامل مختلفی مانند شرایط آب و هوایی، فرهنگ و عوامل انسانی بر آن تأثیر میگذارند .
- اهمیت اکوسیستم پروژه: نویسنده با استفاده از مثال جاده، مفهوم اکوسیستم پروژه را به خوبی تشریح کرده است. این مفهوم به ما نشان میدهد که پروژهها در یک محیط پویا و متغیر قرار دارند و عوامل مختلفی بر آنها تأثیر میگذارند .
- نقش فرهنگ در پروژهها: فرهنگ سازمانی، فرهنگ محلی و حتی فرهنگهای تخصصی مختلف، بر نحوه انجام پروژهها تأثیرگذار هستند .
نکات قابل تامل و پیشنهادات :
۱. تعریف دقیقتر ساختاریافته و ساختارنیافته: برای درک بهتر این مفاهیم، میتوانیم تعاریف دقیقتری ارائه دهیم. مثلاً فعالیتهای ساختاریافته، فعالیتهایی هستند که دارای رویهها، دستورالعملها و استانداردهای مشخصی هستند، در حالی که فعالیتهای ساختارنیافته، فعالیتهایی هستند که کمتر قابل پیشبینی بوده و نیاز به تصمیمگیریهای لحظهای دارند.
۲. مدیریت تغییر: با توجه به ماهیت پویای پروژهها، مدیریت تغییر یکی از مهمترین مهارتهای مدیران پروژه است. میتوان به ابزارها و تکنیکهای مختلف مدیریت تغییر اشاره کرد.
۳. اهمیت شناخت اکوسیستم پروژه: برای مدیریت موفق پروژه، شناخت عمیق از اکوسیستم پروژه ضروری است؛ این شامل شناخت عوامل داخلی و خارجی، ذینفعان، ریسکها و فرصتها است.
۴. نقش فرهنگ سازمانی در موفقیت پروژه: فرهنگ سازمانی میتواند تأثیر بسزایی بر موفقیت پروژهها داشته باشد. میتوان به اهمیت ایجاد فرهنگ مشارکتی، یادگیری مداوم و انعطافپذیری در سازمانها اشاره کرد.
۵. کاربرد هوش مصنوعی و دادهکاوی: با استفاده از هوش مصنوعی و دادهکاوی میتوان به پیشبینی بهتر تغییرات در محیط پروژه و بهبود تصمیمگیری پرداخت با توجه به نکات مطرح شده، میتوان گفت که مدیریت پروژه یک هنر و علم پیچیده است که نیازمند درک عمیقی از عوامل مختلف و توانایی مدیریت تغییر است.
تحلیل و تکمیل مباحث مطرح شده درباره ارکان پروژه
تحلیل بسیار خوبی از ارکان پروژه ارائه گردید. سه رکن اصلی کارفرما، مشاور و پیمانکار، ستونهای اصلی هر پروژهای هستند. همچنین، تأکید بر اهمیت نقش کارفرما و ضرورت تسلط او بر جنبههای مختلف پروژه، بسیار دقیق است .
نقش مشاور: مشاور به عنوان یک متخصص، به کارفرما در تصمیمگیریهای فنی و مدیریتی کمک میکند. او باید دانش و تجربهای جامع در زمینه پروژه داشته باشد تا بتواند بهترین راهکارها را ارائه دهد .
نقش پیمانکار: پیمانکار مسئول اجرای فیزیکی پروژه است و باید با توجه به طرحهای ارائه شده توسط مشاور، پروژه را در زمان و بودجه مشخص به اتمام برساند .
اهمیت تامین مالی (EPCF): همانطور که به درستی اشاره گردید، تامین مالی (F) یکی از ارکان جداییناپذیر هر پروژه است. بدون تامین مالی مناسب، اجرای پروژه امکانپذیر نخواهد بود .
رابطه بین ارکان مختلف: این سه رکن به صورت تنگاتنگ با یکدیگر در ارتباط هستند و موفقیت پروژه به تعامل موثر بین آنها بستگی دارد .
عوامل مؤثر بر موفقیت پروژه: علاوه بر ارکان اصلی، عوامل دیگری نیز بر موفقیت پروژه تأثیرگذار هستند، از جمله :
o اهداف مشخص و قابل اندازهگیری: داشتن اهداف واضح و قابل اندازهگیری، به تیم پروژه جهت میدهد و به آنها کمک میکند تا بر روی اولویتها تمرکز کنند .
o برنامهریزی دقیق: یک برنامهریزی دقیق و جامع، به تیم پروژه اجازه میدهد تا پیشرفت خود را پیگیری کرده و در صورت لزوم اصلاحات لازم را انجام دهند .
o مدیریت ریسک: شناسایی و مدیریت ریسکهای پروژه، از بروز مشکلات غیرمنتظره جلوگیری میکند .
o تیم قوی و با انگیزه: داشتن یک تیم قوی و با انگیزه، یکی از مهمترین عوامل موفقیت پروژه است .
o ارتباط موثر: ارتباط موثر بین اعضای تیم پروژه، کارفرما، مشاور و پیمانکار، به بهبود عملکرد پروژه کمک میکند.
پرسشهای قابل طرح
چگونه میتوانیم از این مفاهیم در زندگی روزمره و به ویژه در زمینه مدیریت پروژه استفاده کنیم؟
چگونه عوامل محیطی مانند فرهنگ سازمانی، بر انگیزش و یادگیری افراد تأثیر میگذارند؟
چگونه فناوریهای نوین بر نحوه یادگیری و کسب دانش تأثیر میگذارند؟
چگونه میتوان تعادل مناسبی بین انعطافپذیری و ساختار در مدیریت پروژه ایجاد کرد؟
چه ابزارها و تکنیکهایی برای مدیریت فعالیتهای ساختارنیافته در پروژهها وجود دارد؟
چگونه میتوان فرهنگ سازمانی را برای حمایت از مدیریت پروژههای پیچیده تقویت کرد؟
چه نقشهای برای مدیریت ریسکهای ناشی از عدم قطعیت در پروژهها وجود دارد؟
چگونه میتوان از هوش مصنوعی و دادهکاوی برای بهبود تصمیمگیری در پروژهها استفاده کرد؟
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد 🙂