در این جلسه (دوم) لازم است که ما یک تعریفی از مدیریت داشته باشیم؛ تعریفی که من از مدیریت دارم و در طی سالها تجربیات و تحصیلات آکادمیک به همراه مطالعات به آن رسیدم بصورت خلاصه (در حوزه کسب و کار) این است که: “مدیریت یعنی ثروتآفرینی به وسیله مدیریت حرفهای در راستای چشمانداز، ارزش و مأموریتها از طریق برنامهریزی، اجرا و کنترل.”
اکنون باید مسیر را تعریف کنیم؛ مسیر (در لغت) یعنی طریق، یعنی یک راهی که هموار و آماده میشود برای اینکه ما بتوانیم از آن گذر کنیم. اما در اینجا وقتی از مسیر صحبت میکنیم (شبیه خیلی از فعالیتها و کسبوکارها) راهی که در آن میخواهیم وارد بشویم، در ابتدا ساخته نشده و باید ساخته شود. هر کسی مسیر خودش را میسازد. مثل جاده نیست که از قبل ساخته شده باشد و ما فقط سوار یک ماشین شویم و در آن تردد کنیم. هر کسی باید مسیر حرفهای (یا به تعبیر امروز: شغلی) خودش را بسازد. احتمال دارد در اوایل وقتیکه ما میخواهیم این راه را بسازیم، حس روشنی نداشته باشیم و به تدریج این راه برای ما روشن میشود.
اساساً ما در حین حرکت میتوانیم یاد بگیریم. ما در مدارس و در دانشگاهها، آموزش میبینیم (یک سری از مطالعات به آموزش ما کمک میکند) ولی یادگیری در طول مسیر اتفاق میافتد. این ساختن و این یادگیری برای همیشه ادامه دارد و تمام شدنی نیست. اینطور نیست که اگر وارد یک حرفهای شدیم، فکر کنیم که مسیر حرفهایمان طی شده و دیگر به این مسیر نیازی نداریم. خیر، این مسیر دائماً در حال تغییر است و احتمال دارد که خود ما هم تغییرات زیادی در آن بدهیم.
حالا ما چرا وارد یک مسیر میشویم؟ وقتیکه بخواهیم به یک مقصودی/هدفی برسیم. اگر ما وارد مسیر و راهی بشویم که ما را به مقصود و هدفی نرساند، طبیعی است که این یک کار بیهودهای است. این نکته خیلی مسئله مهمی است که انشاءالله در جلسات بعد درخصوص آن بیشتر صحبت میکنم.
حالا در مورد یک سری مفاهیم و چهار واژه «کار»، «تخصص»، «شغل» و «حرفه» -که هر کدام با دیگری متفاوت است- باید یک توضیح مختصری داشته باشیم. ممکن است ما از کسی سوال کنیم که: “شغلتان چیست؟” از شخص دیگری درخصوص کارش میپرسیم. یا اینکه دانستن تخصص عدهای برایمان مهم باشد. از بعضیها هم میخواهیم که راجع به حرفهشان بگویند.
من در بررسیها و مطالعات، بصورت خیلی خلاصه در ارتباط با این چهار واژه به این تعاریف رسیدم (البته میتواند تعاریف دیگری هم وجود داشته باشد):
شغل (job): به مجموعهای از وظایف و مسئولیتها میگویند.
تخصص (Specialty): مجموعهای از مهارتها و دانشهاست.
کار (Work): شامل مجموعهای از اقدامات و فعالیتها میشود.
حرفه (Career): عبارت است از مجموعهای از مشاغل، تجارب، یادگیری، استعداد، قابلیت؛ بصورت خلاصه در حرفه همه موارد شغل، تخصص و کار وجود دارد.
من اعتقاد دارم “مدیریت یک حرفه است“. منظورم این نیست که شغل، کار یا تخصص محسوب نمیشود! احتمال دارد یک نفر شاغل باشد اما آن شغل برایش تبدیل به حرفه نشده باشد. البته حتماً نباید همه مشاغل تبدیل به حرفه بشوند، اما اگر این اتفاق بیافتد طبیعتاً بهتر است.
هر چقدر سطوح تصمیمگیری و شعاع تأثیرگذاری تصمیمات ما وسیعتر باشد، ما باید حرفهایتر عمل کنیم. نمیخواهم از اصطلاح بالا/پایین یا رأس/پایین هرم استفاده کنم، چون اینها را یک مفهوم نادرست میدانم که متأسفانه در سازمانها هم وجود دارند و جز اینکه انسانها را محدود و سازمان (کسب و کار) ها را دچار آسیبهای جدی بکنند و یک توهمات نادرستی در بعضی انسانها بوجود بیاورند، هیچ فایده دیگری ندارند.
به عبارت دیگر نباید به یک نفری که یک کاری دارد و آن کار برای او تبدیل به حرفه نشده است، یک مسئولیت با وسعت خیلی زیاد داده شود. مثلا پزشکی یک تخصص و درعین حال یک حرفه هم هست. اما میدانیم که همه پزشکان در زمره خواص نیستند؛ یک عده قلیلی جزء خواص میشوند و بقیه جزء عوام. هیچ اشکالی هم ندارد که کسی در دسته عوام قرار بگیرد، اما مشکل از آنجایی شروع میشود که یک عوامی بخواهد در جای یک خواص قرار بگیرد!
پس ما باید بدانیم وقتی راجع به «حرفه» صحبت میکنیم، درواقع همه آن موارد را شامل میشود. باید به حرفه همانند یک مسیر نگاه کنیم. در این مسیر، یادگیری -که با آموزش متفاوت است- یک امر مستمر و همیشگی است؛ آموزش در فضای نسبتاً استاتیک اتفاق میافتد و یادگیری در یک فضای داینامیک.
حرفه یک مفهومی است که از اشتراک استعدادها و علاقهمندی فرد تشکیل میشود.
تحلیل هوش مصنوعی
تحلیل متن سخنرانی دکتر پورمند درباره «مدیریت مسیر حرفهای» نشان میدهد که این سخنرانی دارای ساختاری منسجم و در عین حال محتوایی غنی درباره مفاهیم بنیادین مسیر شغلی، مدیریت و یادگیری است. در ادامه، تحلیل محتوایی این سخنرانی ارائه میشود:
۱. تعریف مدیریت با نگاه کاربردی در کسبوکار
دکتر پورمند تعریف خاصی از مدیریت ارائه میدهد که بهوضوح فراتر از تعاریف کلاسیک «برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل» است. او مدیریت را ابزاری برای ثروتآفرینی میداند، مشروط به اینکه در راستای چشمانداز، ارزشها و مأموریتها عمل کند. این تعریف:
- نگاه هدفمحور و ارزشمحور به مدیریت دارد.
- بر حرفهای بودن مدیریت تأکید دارد.
- به کارگیری عملیاتی مفاهیم برنامهریزی، اجرا و کنترل را در بستر چشمانداز سازمانی نشان میدهد.
۲. مفهوم مسیر حرفهای بهعنوان مسیری ساختنی، نه از پیش موجود
دکتر پورمند با یک استعاره مؤثر، مسیر حرفهای را جادهای میداند که باید ساخته شود، نه صرفاً پیموده شود.
- این نگاه مبتنی بر فعالسازی قابلیتها و مسئولیتپذیری فردی است.
- او باور دارد که «یادگیری» در حین حرکت اتفاق میافتد و آموزش صرف کافی نیست.
- بر عدم قطعیت ابتدای مسیر تأکید دارد، که واقعگرایانه و تجربهمحور است.
۳. تفکیک دقیق مفاهیم کلیدی: کار، تخصص، شغل، حرفه
او چهار واژه بنیادین را تعریف میکند و تفاوت آنها را بهخوبی تشریح میکند:
- کار (Work): مجموعه اقدامات و فعالیتها
- شغل (Job): مجموعهای از وظایف و مسئولیتها
- تخصص (Specialty): مهارتها و دانشهای متمرکز
- حرفه (Career): ترکیبی از همه موارد بالا بهعلاوه تجارب، استعداد، یادگیری و علاقهمندی
این تفکیک بسیار آموزنده است و زمینهساز ایجاد شناخت دقیقتری از مسیر رشد فردی و شغلی میشود.
۴. نقد صریح نگاه سلسلهمراتبی به سازمان
او نگاه کلاسیک «راس هرم – قاعده هرم» را نقد میکند و معتقد است این نگاه:
- موجب ایجاد توهم برتری و محدودیت در رشد میشود.
- بهجای ارتقاء، به آسیب سازمانی میانجامد.
- پیشنهاد ضمنی او، نگاه شبکهای و تاثیرمحور به نقشهاست، نه رتبهمحور.
۵. تأکید بر یادگیری مستمر در مسیر حرفهای
او تفاوت میان آموزش (در فضای ایستا) و یادگیری (در فضای پویا) را بهخوبی روشن میکند.
- یادگیری را فراتر از دورههای رسمی و در بستر تجربه و مسیر حرکت میداند.
- این تفکیک به خصوص برای مخاطبانی که درگیر توسعه فردی یا مسیرهای شغلی هستند، بسیار ارزشمند است.
جمعبندی و نقاط قوت سخنرانی
- استفاده از زبان قابل فهم و کاربردی
- وجود مثالها و استعارههای روشن (مثل جادهسازی برای مسیر حرفهای)
- ساختار منطقی و مرحلهبهمرحله در بیان مفاهیم
- نگاه توسعهمحور، انتقادی و تجربهزیسته نسبت به مفاهیم کلاسیک
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد 🙂